جدول جو
جدول جو

معنی وطواطی - جستجوی لغت در جدول جو

وطواطی
(وَطْ وا طی ی)
ضعیف و ترسو. (اقرب الموارد) ، مرد پرحرف پرگوی. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وطواطی
وطواطی در فارسی پرگوی: مرد
تصویری از وطواطی
تصویر وطواطی
فرهنگ لغت هوشیار
وطواطی
((وَ))
مرد پرحرف، پرگوی
تصویری از وطواطی
تصویر وطواطی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متواطی
تصویر متواطی
موافقت کننده با یکدیگر، موافق و سازوار با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وطواط
تصویر وطواط
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
کنایه از مرد کم عقل و سست رای
فرهنگ فارسی عمید
(وَطْ وا طَ)
التی تقارب کلامها. (اقرب الموارد). زنی که جلد و تند حرف زند. (ناظم الاطباء) ، الصیاحه. زن فریادکشنده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَطْ)
محمد بن محمد بن عبدالجلیل بلخی، ملقب به رشیدالدین. صاحب کتاب حدائق السحر فی دقائق الشعر و رسائل و اشعار به عربی و فارسی و کتاب ابکارالافکار و لغات القرآن. رجوع به شرح حال او در مقدمۀ حدائق السحر به قلم اقبال آشتیانی و کشف الظنون و معجم الادباء یاقوت چ اروپا ج 7 ص 91 و رشیدالدین وطواط در این لغت نامه شود
محمد بن ابراهیم کتبی وراق (متوفی به سال 718 ه. ق.). او راست کتاب مناهج الفکر و مباهج العبر
لغت نامه دهخدا
روده گوسفند که با گوشت و مصالح پر کرده و پخته باشند جرغند جگر آگند
فرهنگ لغت هوشیار
سازوار، فراچم واژه ای که چم آن کسانی چند را فرا گیرد هر چند که آن کسان برابر نباشند موافقت کننده با یکدیگر سازوار: و نه چنان چون سپیدی بر برف و بر کافور که یکی را بیش از دیگر نیست تا متواطی بودی، کلمه ای که معنیی عام و مشترک بین افرادی چند علی التساوی داشته باشد مقابل مشکک مانند انسان که مفهوم آن در افراد بسیار موجود است
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده دیو کامه، دو دل، تن چیناک کسی که دارای وسواساست مردد دو دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطواری
تصویر اطواری
لوس ننر شخصی که اطواردر میاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطواط
تصویر وطواط
ترند فراشتک، دالپواز از پرندگان، تند گوی تند سخن خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطواط
تصویر وطواط
((وَ))
خفاش، شب پره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متواطی
تصویر متواطی
((مُ تَ))
موافقت کننده با یکدیگر، سازوار، کلمه ای که معنیی عام و مشترک بین افرادی چند علی التساوی داشته باشد، مقابل مشکک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
((وَ))
کسی که دارای وسواس است، مردد، دو دل
فرهنگ فارسی معین
خفاش، شب پره، شبکور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
Finicky, Fussy, Obsessive, Obsessively, Scrupulous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
pointilleux, difficile, obsessionnel, obsessionnellement, scrupuleux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
খুঁতখুঁতে , খুঁতখুঁতে , অতিক্রমণশীল , অবসেসিভভাবে , খুঁতখুঁতে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
קפדני , בררן , אובססיבי , באובססיביות , קפדני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
気難しい , うるさい , 執着的 , 強迫的に , 潔癖の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
挑剔的 , 强迫性的 , 强迫性地 , 一丝不苟的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
mfinyasi, mtata, mawazo ya kutosheleza, kwa njia ya mazoea, mwangalifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
까다로운 , 집착적인 , 강박적으로 , 세심한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
titiz, huysuz, takıntılı, takıntılı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
exigente, obsessivo, obsessivamente, escrupuloso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
नखरीला , चिड़चिड़ा , जुनूनी , जुनूनी रूप से , सचेत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
esigente, pignolo, ossessivo, ossessivamente, scrupoloso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
pingelig, wählerisch, obsessiv, besessen, skrupulös
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
kieskeurig, obsessief, scrupuleus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
вибагливий , вередливий , нав'язливий , нав'язливо , прискіпливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
привередливый , привередливый , навязчивый , навязчиво , скрупулезный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
wybredny, obsesyjny, obsesyjnie, skrupulatny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
quisquilloso, obsesivo, obsesivamente, escrupuloso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وسواسی
تصویر وسواسی
cerewet, obsesif, dengan obsesif, teliti
دیکشنری فارسی به اندونزیایی