جدول جو
جدول جو

معنی وطر - جستجوی لغت در جدول جو

وطر
آرزو، نیاز
تصویری از وطر
تصویر وطر
فرهنگ لغت هوشیار
وطر
((وَ طَ))
حاجت، نیاز
تصویری از وطر
تصویر وطر
فرهنگ فارسی معین
وطر
حاجت، نیاز
تصویری از وطر
تصویر وطر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عطر
تصویر عطر
خوشبویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطر
تصویر قطر
کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویر
تصویر ویر
حافظه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بطر
تصویر بطر
سخت شادی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طور
تصویر طور
سان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطر
تصویر خطر
سیج، ناگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سطر
تصویر سطر
رج، رده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وطن
تصویر وطن
میهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اطر
تصویر اطر
اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطر
تصویر حطر
گادن زن، زه کردن کمان، افتادن بر زمین، تراشیدن، بر زمین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر
تصویر خطر
نزدیکی به هلاکت یا آنکه مایه تلف شدن کسی یا چیزی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطر
تصویر سطر
نوشتن، خط، رسته از چیزی، یک خط نوشته ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطر
تصویر شطر
نصف هر شیئی، جز، پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطر
تصویر مطر
باران، کنایه از اشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطر
تصویر فطر
گشودن و باز کردن روزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وزر
تصویر وزر
کوه بلند
ملجا، پناهگاه، هر جای مستحکم و استوار که پناهگاه شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وچر
تصویر وچر
قضاوت، فتوی، دستور حاکم شرع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطر
تصویر بطر
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطری
یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی
بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وبر
تصویر وبر
پشم شتر، خرگوش، روباه و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطر
تصویر قطر
مس، مس گداخته، نوعی مس، نوعی برد یمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویر
تصویر ویر
حافظه، برای مثال بپرسید نامش ز فرخ هجیر / بگفتا که نامش ندارم ز ویر (فردوسی - ۲/۱۶۱)
فهم، ادراک، هوش، برای مثال یکی تیزویری ست و بسیار دان / کز او نیست احوال گیتی نهان (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۸)
بهره، برای مثال نه گهواره دیدم نه پستان نه شیر / نه از هیچ خوشی مرا بود ویر (فردوسی - ۱/۲۲۹ حاشیه)
ویل، وای، ناله، فریاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وطا
تصویر وطا
آنچه روی زمین پهن می کنند، گستردنی، فرش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شطر
تصویر شطر
پاره ای از چیزی، جزء، پاره، نیمه، نیمۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طور
تصویر طور
نوع، گونه
حالت، چگونگی
مرتبه، نوبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وزر
تصویر وزر
بزه، گناه
سنگینی، بار سنگین، بار گران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطر
تصویر عطر
بوی خوش، مادۀ خوش بویی که از گل یا چیز دیگر می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طور
تصویر طور
پنجاه و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۹ آیه، کوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وتر
تصویر وتر
بندها و رشته هایی در بدن که عضلات و استخوان ها را به هم پیوند می دهد
در ریاضیات ضلع رو به رو به زاویۀ قائمه در مثلث قائم الزاویه
در ریاضیات خطی که دو نقطه از محیط دایره را به هم وصل می کند و از قطر دایره کوچک تر است
زه کمان، چلّۀ کمان، چرم کمان، چرم گور، چرم گوزن
در موسیقی زه یا سیم ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطر
تصویر بطر
در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن، ناسپاسی کردن، شادی مفرط، دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطر
تصویر خطر
آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، بلندی قدر و مقام، شرف، بزرگی، برای مثال از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده ای کاندر خطر باشد «خطر» (امیرمعزی - ۳۳۳)، نزدیکی به هلاک، خطا، اشتباه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطر
تصویر قطر
خطی که دو راس غیر مجاور یک چندضلعی را به هم وصل می کند
خطی که از وسط دایره می گذرد و آن را به دو نیم تقسیم می کند
کلفتی، ضخامت
جانب، کرانه
اقلیم، ناحیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وطن
تصویر وطن
محل اقامت شخص و جایی که در آن متولد شده و پرورش یافته، میهن، زادبوم
فرهنگ فارسی عمید