جدول جو
جدول جو

معنی وطاءه - جستجوی لغت در جدول جو

وطاءه
(وَ طَ ءَ)
راه پاسپردۀ بسیار مسلوک. (منتهی الارب) (آنندراج). سابله. (اقرب الموارد). راه پاسپرده و لگدکوب شده. (ناظم الاطباء) ، مسافران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ ءَ)
چاه خشک و بی خیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ ءَ)
چیره شدن در مواضات (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، و مواضات، با هم چیرگی جستن در پاکیزگی و خوبی است. (منتهی الارب) ، خوب و پاکیزه روی گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). وضوء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
خوبی، پاکیزه رویی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
وباء. اباء. اباءه. بسیاربیماری گردیدن زمین. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
دوست داری. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، قرابت و خویشاوندی. (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وثاء شود
لغت نامه دهخدا
(وَءَ)
بیماری. گویند: مابه وذاءه، ای لاعله به. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عیب. (المنجد) (از اقرب الموارد). بیماری و عیب و علت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ ءَ)
عطاء. بخشش. عطاوه. رجوع به عطاء شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
برآمدن سینه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ لَ)
بر پشت کسی زدن، آرمیدن زن، بیفکندن کسی را بر زمین، تیز دادن به چیزی، رنج بردن، کفک آوردن دیگ، پست و هموار گردیدن پشت شتر کسی از گرانی بار و درآمدن. (منتهی الارب). رجوع به فطاء و فطاء شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ ءَ / ثَ ءْ)
جانوری است کوچک
لغت نامه دهخدا
(وَ)
زمین پست میان زمین بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (به کسر و فتح اول) گستردنی و مهد گسترده شده. خلاف غطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامه ای که بر هودج وغیر آن اندازند. (غیاث اللغات). رجوع به وطا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وطائه
تصویر وطائه
وطائت در فارسی پا خوردگی نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
پسته زمین پست بوب گستردنی، پرده، چادر زمین نشیب و پست میان زمینهای بلند. گستردنی مقابل عطا: (می بافتم تار و پود معنی از بهر وطای خضر و موسی) (تحفه العراقین) یا وطای ازرق. پرده کبود، آسمان نیلگون: (چون وحش پاس بست سپهر و زمین مباش منگر وطای ازرق و مگزین عطای خاک) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطاء
تصویر وطاء
((وِ))
گستردنی، فرش، سجاده، جمع اوطئه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وطاء
تصویر وطاء
((وَ))
زمین نشیب و پست میان زمین های بلند
فرهنگ فارسی معین