جدول جو
جدول جو

معنی وصیه - جستجوی لغت در جدول جو

وصیه
(وَ صی یَ)
شاخ خرما که بدان پشتواره بندند. (منتهی الارب). ج، وصی. (منتهی الارب) ، اسم است ایصاء را. (اقرب الموارد). اندرز. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) ، آنچه بدان وصیت کنند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). موصی ̍به. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون). تملیک مضاف به بعد از مرگ. (تعریفات) ، (اصطلاح فقه) وصیت به نزد فقهاء ایجاب بعد از مرگ است، یعنی الزام کردن چیزی از مال یا منفعت مال برای کسی پس از مرگ موصی، بدین صورت که بخشی از مال خود یامنفعت آن را برای کسی یا برای خدا به طور تبرعی یا لزومی قرار دهد یا امر ورثه و تصرف در ترکه را به شخص معینی واگذار کند. این است آنچه در جامعالرموز بیرجندی در این زمینه آمده است. و فرق میان وصی و قیم اینکه وصی کسی است که حفظ مال و تصرف در آن بدو محول ومفوض شده و قیم فقط مأمور است حفظ کند نه تصرف... (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح درایت) وصیت بر نوعی از انواع تحمل حدیث اطلاق میشود، و آن این است که راوی به هنگام مرگ یا سفر، شخصی را برای روایت کردن از کتاب معینی وصیت کند. محمد بن سیرین این وصیت روا دارد و عیاض آن را علت و دلیل آورد و قول صحیح عدم جواز آن است مگر آنکه موصی اجازه دهد و بنابراین روایت به اجازه است نه به وصیت. (کشاف اصطلاحات الفنون از ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری)
لغت نامه دهخدا
وصیه
وصیت در فارسی اندرز سفارش خواستگویه خواستنامه
تصویری از وصیه
تصویر وصیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وایه
تصویر وایه
وایا، بایسته، ضروری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
اندرز دادن، سفارش کردن، وصیت کردن
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
مؤنث موصی. زنی که وصیت می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
بیضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصیه
تصویر آصیه
آشام خرما، میخ چادر، گزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
اندرز کردن و فرمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
((تُ یِ))
سفارش کردن، اندرز دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
سپارش، پیشنهاد، رهنمود، سفارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وصیت
تصویر وصیت
سپارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آصیه
تصویر آصیه
آشام خرما، گزند، میخ چادر
فرهنگ واژه فارسی سره
اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ، سفارش کردن، اندرز دادن، نصیحت کردن، وصیت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
توصيةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
Recommendation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
recommandation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
рекомендация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
سفارش
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
সুপারিশ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
mapendekezo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
推薦
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
추천
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
Empfehlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
הַמלָצָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
सिफारिश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
rekomendasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
aanbeveling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
recomendación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
raccomandazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
recomendação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
推荐
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
rekomendacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
рекомендація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
คำแนะนำ
دیکشنری فارسی به تایلندی