جدول جو
جدول جو

معنی وشکدانه - جستجوی لغت در جدول جو

وشکدانه
دانۀ خشک خوردنی که از درخت به دست می آید مثل فندق و پسته، دانۀ خشک، بنه، حبهالخضرا
تصویری از وشکدانه
تصویر وشکدانه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکدانه
تصویر مشکدانه
(دخترانه)
مشک (سانسکریت) + دانه (فارسی) دانه خوشبویی که آن را سوراخ می کنند و به رشته می کشند، نام یکی از الحان باربد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مشک دانه
تصویر مشک دانه
دانه ای ریز و تیره رنگ با مغزی چرب و بی طعم که مصرف دارویی دارد، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو برگفتی نوای مشک دانه / ختن گشتی ز بوی مشک خانه (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(خُ نَ / نِ)
شوران. (منتهی الارب). رجوع به شوران شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ نَ /نِ)
دانه ای خوشبو که سوراخ کرده زنان درهار یعنی گردن بند کشند. (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از جهانگیری). دانه ای باشد خوشبوی که آن را سوراخ کنند و برشته کشند. (برهان) (ناظم الاطباء). دانه های خطمی معطر که سیاه رنگ و به اندازۀ عدسی است و بسیار خوشبو میباشد. (فرهنگ فارسی معین). حبهالمسک. (یادداشت مؤلف) :
آن خال چو مشکدانه چونست
آن چشمک آهوانه چونست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ نَ / نِ)
نوایی است از موسیقی تصنیف باربد. (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری). نام لحن بیست ودوم از سی لحن باربد. (برهان) (ناظم الاطباء). نام لحنی از لحن باربد. (فرهنگ رشیدی). بعضی فرهنگها آن را لحن بیست و دوم از سی لحن باربد دانسته ولی به ترتیبی که نظامی در خسرو و شیرین آورده، لحن دهم از سی و یک لحن باربد می شود. (فرهنگ فارسی معین) :
چو برگفتی نوای مشکدانه
ختن گشتی ز بوی مشک خانه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وُ نَ / نِ)
ون را گویند که چتلاقوچ باشد، و آن را به عربی حبهالخضراء خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرا). چاتلانقوش که میوۀ درخت بنه است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وشک دانه
تصویر وشک دانه
چاتلانقوش را گویند که میوه درخت بنده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشکرانه
تصویر بوشکرانه
اسپانیولی شش شاخ از گیاهان شش شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسکدانه
تصویر خسکدانه
تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
دانه های خطمی معطر که سیاه رنگ و باندازه عدسی است و بسیار خوشبو میباشد مشک نافه. توضیح از دانه های این گونه خطمی در عطر سازی استفاده میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشک دانه
تصویر هشک دانه
خسم دانه تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکدانه
تصویر مشکدانه
((~. نِ))
بیست دومین و به روایتی دهمین لحن از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
الوالدين
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
Parental
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parental
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parental
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
부모의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
والدین کا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
ของผู้ปกครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
orang tua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
הוֹרִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
親の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
父母的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
wa wazazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
পিতামাতার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
ebeveynle ilgili
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parental
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
अभिभावकीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
parentale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
elterlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
ouderlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
батьківський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
rodzicielski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از والدانه
تصویر والدانه
родительский
دیکشنری فارسی به روسی