جدول جو
جدول جو

معنی وشوع - جستجوی لغت در جدول جو

وشوع
(وُ)
جمع واژۀ وشع. (منتهی الارب). رجوع به وشع شود
لغت نامه دهخدا
وشوع
(وَ)
گیاه متفرق که در کوه روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، داروی دردهان ریختنی. (منتهی الارب). دارویی که در میان دهن فروکنند. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). وجور. (بحر الجواهر) (اقرب الموارد). ج، وشوعات
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولوع
تصویر ولوع
بسیار آزمند، حریص و شیفته، (مصدر) آزمند شدن، حریص شدن به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
افتادن، فرود آمدن، قرار گرفتن، واقع شدن، در علوم ادبی مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق های شاعرانه بود، واسوخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشوع
تصویر خشوع
فروتنی، از روی خواری و زاری سر به اطاعت فرود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشوع
تصویر اشوع
پریشانموی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشوع
تصویر خشوع
فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشوع
تصویر نشوع
داروی چکاندنی
فرهنگ لغت هوشیار
پیش آمدن دست دادن، فرود آمدن، آشکارشدن اتفاق افتادن، فرود آمدن (مرغ از هوا)، بروز ظهور: (بعد از وقوع این قضیه در اندک روزی اسماعیل میرزا تغییر سلوک با او کرده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشوش
تصویر وشوش
چست فرز
فرهنگ لغت هوشیار
(در یکی از فرهنگ ها این واژه را با وعواع برابر دانسته اند که درست نیست) زبان آور سخنگوی، دیده بان، شغال، روباه، کویر آواز سگ و گرگ و شغال ماده
فرهنگ لغت هوشیار
آزور آزمند، آز آزمندی آزمند شدن حریص گشتن، آزمندی حرص، بسیارآزمند سخت حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولوع
تصویر ولوع
((وَ))
آزمند، حریص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
((وُ))
فرود آمدن، قرار گرفتن، بروز، ظهور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشوع
تصویر خشوع
((خُ))
فروتنی، اطاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
Incidence, Occurrence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
incidence, occurrence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
ঘটনার হার , ঘটনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
kejadian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
שְׁכִיחוּת , התרחשות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
発生率 , 発生
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
发生率 , 发生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
matukio, tukio
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
발생률 , 발생
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
olay sıklığı, meydana gelme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
incidencia, ocurrencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
घटना , घटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
incidenza, occorrenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
Vorkommen, Auftreten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
incidentie, gebeurtenis
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
частота , виникнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
частота , происшествие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
częstość, zdarzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
incidência, ocorrência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
อัตราการเกิด , การเกิดขึ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی