جدول جو
جدول جو

معنی وشایج - جستجوی لغت در جدول جو

وشایج
(وَ یِ)
جمع واژۀ وشیجه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وشیجه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وایج
تصویر وایج
وادیج، چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، شاخۀ تاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشایت
تصویر وشایت
سخن چینی کردن، نمامی، سخن چینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
فرهنگ فارسی عمید
(وَءِ)
جمع واژۀ وشیجه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بیخ و ریشه درخت. (آنندراج). رجوع به وشیجه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فَ هََ)
وشی. سخن چینی کردن. سعایت نمودن نزدیک پادشاه. (منتهی الارب). غمز کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، دروغ گفتن، آراستن سخن به دروغ، بسیار شدن اهل قبیله و فرزندان و زادن. (منتهی الارب). رجوع به وشی شود
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
جمع واژۀ وشیقه. (ناظم الاطباء). رجوع به وشیقه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
جمع واژۀ وشیعه. (ناظم الاطباء). رجوع به وشائع و وشیعه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
جمع واژۀ وشیظه. (ناظم الاطباء). وشائظ. رجوع به وشائظ و وشیظه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
جمع واژۀ وشاح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وشاح شود
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
سخن چینی کردن. سعایت نمودن. (آنندراج). رجوع به وشایه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
معرب وشیگ. رجوع به وسنگ و وشیگ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشایت
تصویر وشایت
((و یَ))
سخن چینی کردن
فرهنگ فارسی معین