جدول جو
جدول جو

معنی وشائن - جستجوی لغت در جدول جو

وشائن
باز کردن، سن زده، بید زده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وشان
تصویر وشان
(دخترانه)
، افشان، کاشتن، تکان شدید (نگارش کردی: وهشان)
فرهنگ نامهای ایرانی
(زَ)
به لغت زند و پازند گشادن باشد که در مقابل بستن است. (برهان) (آنندراج). گشادن و باز کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
از ’ش ی ن’، عیبها. ج مشان. (از منتهی الارب). معایب. عیبها. چیزهای قبیح. (از ناظم الاطباء). مشاین. معایب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَءِ)
جمع واژۀ وشیقه. (ناظم الاطباء). و آن گوشت به درازا کشیدۀ خشک کرده یا گوشت یک جوش قدیدکرده جهت توشه است. (منتهی الارب). رجوع به وشیق و وشیقه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشیعه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و آن ماشوره و چوبی است که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد، و ماکوی بافنده و نوالۀ باغنده. (آنندراج). رجوع به وشیعه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشیظه. (ناظم الاطباء) (المنجد). و آن پاره ای استخوان است که زاید باشد بر استخوان صمیم. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به وشیظه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
نازبالشهای بسیارپنبه. (منتهی الارب) (آنندراج). نازبالش های نیک پنبه دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشاح (و / و) . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به وشاح شود
لغت نامه دهخدا
(وَءِ)
جمع واژۀ وشیجه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بیخ و ریشه درخت. (آنندراج). رجوع به وشیجه شود
لغت نامه دهخدا
(وَج ج)
دهی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 21000گزی جنوب کهنوج، سر راه مالرو انگهران میناب. کوهستانی و گرمسیر است. سکنۀ آن پنج تن است. آب آن از قنات و محصول آن خرما است شغل اهالی زراعت و مکاری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت قیاسی از شین. رجوع به شین شود
لغت نامه دهخدا
آن ها
فرهنگ گویش مازندرانی
نگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نگاه کردن، دیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تیر انداختن، تیرانازی
فرهنگ گویش مازندرانی