جدول جو
جدول جو

معنی وشائظ - جستجوی لغت در جدول جو

وشائظ(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشیظه. (ناظم الاطباء) (المنجد). و آن پاره ای استخوان است که زاید باشد بر استخوان صمیم. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به وشیظه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَءِ)
جمع واژۀ وشیقه. (ناظم الاطباء). و آن گوشت به درازا کشیدۀ خشک کرده یا گوشت یک جوش قدیدکرده جهت توشه است. (منتهی الارب). رجوع به وشیق و وشیقه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشیعه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و آن ماشوره و چوبی است که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد، و ماکوی بافنده و نوالۀ باغنده. (آنندراج). رجوع به وشیعه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
نازبالشهای بسیارپنبه. (منتهی الارب) (آنندراج). نازبالش های نیک پنبه دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشاح (و / و) . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به وشاح شود
لغت نامه دهخدا
(وَءِ)
جمع واژۀ وشیجه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بیخ و ریشه درخت. (آنندراج). رجوع به وشیجه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
جمع واژۀ وشیظه. (ناظم الاطباء). وشائظ. رجوع به وشائظ و وشیظه شود
لغت نامه دهخدا
باز کردن، سن زده، بید زده
فرهنگ گویش مازندرانی