جدول جو
جدول جو

معنی وسماء - جستجوی لغت در جدول جو

وسماء
(وُ سَ)
جمع واژۀ وسیم، به معنی زیبا و خوبروی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وسیم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). نام نهادن: اسماه ایاه و به.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام زنی است. (مهذب الاسماء). از نامهای عربی مشترک میان مرد و زن است. برخی اصل آنرا وسماء دانند بمعنی صفتی و برخی آنرا جمع اسم دانند و برخی اشتقاق اول را در نام زنان و اشتقاق دوم را در نام مردان صحیح دانسته اند. (تنقیح المقال ج 1 ص 126)
جمع واژۀ اسم: نامهاء آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91). همه را باسماء و سیما میشناخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 398).
لغت نامه دهخدا
(قُ سَ)
جمع واژۀ قسیم. (اقرب الموارد). رجوع به قسیم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مؤنث أعسم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زن کج دست وپا از خشکی مفصل. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به أعسم و عسم شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نعت مؤنث است از دسمه که به معنی تیره گون گردیدن باشد. (از منتهی الارب). مؤنث أدسم به معنی تیره گون. (از آنندراج). دارای دسمه. (اقرب الموارد). ج، دسم (د / د س ) . (از اقرب الموارد). و رجوع به دسمه و أدسم شود.
- عمامه دسماء، عمامۀ سیاهرنگ. روایت است که پیامبر اسلام ’خطب و علیه عمامه دسماء’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
المراءهال وحماء، زن ویاری: و قوه هذا الشراب قابضه و هو مقو للمعدهالمسترخیه و المراءه الوحماء. (ابن بیطار ج 1 ص 71)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
زن نازاینده. (منتهی الارب) (آنندراج). زن نازا. (ناظم الاطباء). عاقر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 130 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، گردو، بادام و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نبرد کردن کسی را دربزرگی، مخالفت کردن، نزاع کردن، همچشمی کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آسمان. (منتهی الارب) (دهار) (مهذب الاسماء). آسمان و لفظ سما مأخوذ از سمو است که به معنی بلندی باشد. (غیاث) (آنندراج) :
اقبال و سعادت را آن مجلس و آن دست
روینده زمین آمد و بارنده سماء است.
مسعودسعد.
رجوع به سما شود، آسمان خانه. آسمان هر چیز. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سایه بان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پرده که در کشیده باشند از سقف خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پشت اسب. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، ابر. (منتهی الارب) (آنندراج). ابربلند. ج، سموات. (مهذب الاسماء) ، باران نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، سمه، سمی. (مهذب الاسماء) ، گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج).
- باب السماء، کهکشان مجره. (ناظم الاطباء).
- سماءالردیه، نام فلک البروج. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- سماءالسفلی، آسمان نخستین. (مهذب الاسماء).
- سماءالسموات، فلک اعظم. (کشاف اصطلاحات الفنون) (اقرب الموارد).
- سماءالعلیاء، آسمان زبرین. (مهذب الاسماء).
- سماء جهواء، آسمان برهنه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
اشاره کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اشاره کردن به ابرو یا دست و جزآن، و این لغتی است در ایماء. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سماء
تصویر سماء
((سَ))
آسمان، جمع سماوات
فرهنگ فارسی معین