دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد، در 48 هزارگزی شمال باختری راه فرعی خرم آباد به کوهدشت. سکنۀ آن 240تن و آب آن از چشمه ها و چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد، در 48 هزارگزی شمال باختری راه فرعی خرم آباد به کوهدشت. سکنۀ آن 240تن و آب آن از چشمه ها و چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان نرهان بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه 31 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
ده کوچکی است از دهستان نرهان بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه 31 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)
کوه دزکوه، کوهی است در ده فرسخ بیشتر میانه شمال و مغرب قصبۀ ده دشت کوه کیلویه در فارس. وسعت این کوه از نیم فرسخ بگذرد و به اندازۀ نیم سنگ آسیاب گردان آب از چشمۀ شیرین و گوارا دارد و جنگلی از درخت بلوط برفراز این قله است. (از فارسنامۀ ناصری). و رجوع به جغرافی غرب ایران ص 129 شود
کوه دزکوه، کوهی است در ده فرسخ بیشتر میانه شمال و مغرب قصبۀ ده دشت کوه کیلویه در فارس. وسعت این کوه از نیم فرسخ بگذرد و به اندازۀ نیم سنگ آسیاب گردان آب از چشمۀ شیرین و گوارا دارد و جنگلی از درخت بلوط برفراز این قله است. (از فارسنامۀ ناصری). و رجوع به جغرافی غرب ایران ص 129 شود
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان، واقعدر 37 هزارگزی شمال خاوری قوچان و 12 هزارگزی شمال شوسۀ قوچان به شیروان. هوای آن سرد. دارای 441 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان، واقعدر 37 هزارگزی شمال خاوری قوچان و 12 هزارگزی شمال شوسۀ قوچان به شیروان. هوای آن سرد. دارای 441 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
خلاصۀ چیزی و پاره ای از مال که جهت تطهیر و پاکیزگی و نما و برکت از مال خارج کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). در رسم الخط، الف این لفظ را بصورت واو و تا را گرد نوشتن واجب است. چهلم حصه از مال خود را که بعد از سالی در راه خدا دهند و اقل درجۀ آن مال دوصد درهم است... (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، زکوات. و در محاورات اطلاق آن عام است خواه مال باشد و خواه غیر آن و شعرا به طریق استعاره بر غیر مال نیز اطلاق کنند و با لفظ گرفتن و دادن و بدر کردن مستعمل است. (آنندراج). فغیازی. (ناظم الاطباء). آنچه در راه خدا داده شود برای تزکیۀ مال، چنانکه در شرع مقرر است. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنچه فریضه است دادن آن از مال. (ترجمان القرآن). اسم مصدر تزکیه و در لغت بمعنی نمو و افزایشی است که ببرکت خداوند متعال در اشیاء حاصل آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). (اصطلاح شرعی) مقدار معینی است از مال که مسلمان آزاد مکلف از اموال معین خود پس از حصول نصاب و گذشتن یک سال خارج ساخته و تنها برای امتثال امرخدا به فقیر مسلمان غیر هاشمی میدهد بدون انتظار داشتن هیچ گونه سودی. آنچه گفته شد، زکوه مال است ولیکن زکوه را قسمی دیگرست بنام زکوه سر که آنرا فطره خوانند. و هر یک را دو نوع واجب و مستحب که بر روی هم چهار قسم بود. در زکوه مال شش چیز را باید دانستن: 1- دانستن وجوب زکوه. 2- دانستن این که بر که واجب است. 3- دانستن آن چیز که زکوه در آن واجب است. 4- دانستن مقداری که زکوه در آن واجب آید. 5- دانستن وقت و جوب آن. 6- دانستن مستحق زکوه و آنکه چه مقداری به وی می توان داد. و در زکوه سر نیز شش چیز لازم است: 1- دانستن وجوب آن. 2- آنکه بر چه کسی واجب است. 3- آنکه چه چیز روا بود به زکوه سر دادن. 4- دانستن آنکه چه مقدار واجب است. 5- وقت وجوب آن. 6- دانستن مستحق آن و مقداری که می توان بدو داد. اما آنکه زکوه بر وی واجب است، همه افراد مکلف که بالغ و آزاد بود چه مرد و چه زن، زکوه بر وی واجب است. بنابراین اسلام شرط وجوب نیست، چنانکه ابوحنیفه آنرا معتبر دانسته. بلی زکوه از کسی که بر ظاهر اسلام نباشد پذیرفته نیست، هرچند بر ذمت او ثابت است. بعبارت دیگر اسلام شرط اداء است نه شرط وجوب و اما آنچه زکوه در او واجب آید نه چیزست: زر و سیم آنگاه که مسکوک باشد، جو، گندم، خرما، مویز، اشتر، گاو و گوسفند. و در غیر این نه چیز زکوه واجب نیست. بلی در پاره ای از نباتات که کیل و وزن در آنها باشد، همچون برنج، ماش، ذرت، باقلی، کنجد و غیره زکوه در آنها مستحب است. و اما نصاب زکوه مال، یعنی آن مقدار از مال که زکوه در آن واجب آید، حداقل نصاب در زر بیست مثقال و کمترین نصاب سیم دویست درم، که در کمتر از این مقدار زکوه نیست، ولی نصابهای بمقدار بیشتر دارند. و نصاب زکوه جو، گندم، خرما و مویز به یک حد است و آن پنج وسق است که هر وسقی شصت صاع و هر صاعی نه رطل و مقدار کل دو هزار و هفتصد رطل که چون به این مقدار رسد، یک دهم را بزکوه دهد، مگر آنکه محصول با آب چاه مشروب شده باشد که نصف یک دهم زکوه آن باشد. و هرچه از مقدار نصاب بیشتر باشد باید زکوه آنرا بمقدار یک دهم یا نصف دهم بنحو مذکور داد. و اما نصاب اشتر پنج رأس باشد که زکوه آن یک گوسفند است و نصاب بعدی بیست رأس اشتر رسد که چهار رأس گوسفند زکوه آن باشد ونصاب بعدی بیست و پنج رأس اشتر است که پنج گوسفند باید زکوه داد و نصابهای دیگر هم دارد که در کتب فقهی مذکور است. و کمترین نصاب زکوه گاو، سی رأس است که زکوه آن یک گوساله است. کمترین نصاب گوسفند، چهل گوسفند است که یک گوسفند زکوه آن است. مقدار زکوه اسب آن است که هر رأس اسب تازی در سالی دو دینار و در غیر تازی هر سالی یک دینار است. (برای تفصیل نصابهای متعدد و اصول و مقدار زکوه آن بکتب فقهی باید رجوع کرد). اما وقت زکوه زر و سیم آن است که یک سال در ملک صاحب آن باشد و ملاک آن است که ماه دوازدهم نو شود که با نو شدن آن زکوه واجب گردد. و زکوه جو، گندم، خرما و مویز وقت برداشتن محصول است. و زکوه اشتر، گاوو گوسفند آنوقت واجب است. که یک سال بر آنها بگذرد از آن تاریخ که بملک مالک در آمده است. و اما مستحقین زکوه هشت کس اند که عبارتند از: فقراء. مساکین. عاملین. مؤلفه. فی الرقاب. غارمین. فی سبیل اﷲ. ابن سبیل. که در این آیه ذکر شده: انما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل اﷲ و ابن السبیل (قرآن 60/9). مراد از فقیر آن بود که اندکی عیش دارد و مسکین. آنکه وی را هیچ عیش نبود و عاملین، آن کسانند که صدقات جمع کنند و مؤلفه، قومی باشند که برای استمالت بدانها زکوه دهند و فی الرقاب، بردگانی باشند که خویشتن را باز خریده باشند و غارمین، کسانی هستند که دین بر آنها جمع شده و در فساد و معصیتی نیفتاده باشند. و مراد از فی سبیل اﷲ، جهادست و ابن السبیل، آن کس باشد که از اهل و خانه خود منقطع شده و در آن حال محتاج باشد. و اما نحوۀ تقسیم زکوه چنان است که در زمان حضور امام با حضور آن کس که امام او را نصب کرده باشد، مال زکوه را بدو دهند تا آن چنان مصلحت بیند در میان مستحقان تفرقه کند و چون امام حاضر نباشد، مال زکوه به پنج طایفه که فقراء، مساکین، فی الرقاب، غارمین و ابن السبیل باشند داده میشود. و آن سه طائفۀ دیگر در زمان غیبت تحقق ندارد. اما زکوه سر یا فطر، واجب است بر هر کس که آزاد و بالغ و مالک باشد آن مقدار از مال که زکوه در آن واجب آید و با وجود این شرایط لازم آید او را که از بهر خویش و از بهر آنکه عیال وی بود، فطره دهد و همچنین واجب است بر وی، زکوه فطرمهمانی را که روزه را نزد وی افطار کرده است و اما آنچه باید به فطره داده شود از همه بهتر خرما و پس از آن مویز، جو، گندم، شیر و برنج نیز روا باشد و قاعده آن است که هر کسی آن بدهد که قوت غالب وی باشد که باید بمقدار یک صاع برای هر سر زکوه فطر بدهد و یا آنکه قیمت آنرا با پول به فطره بدهد و هر صاعی نه رطل عراقی و یا شش رطل مدنی باشد و آن چهار مد باشد و هر مدی دویست و نود و دو درهم و نیم بود و هر درمی شش دوانیق و هر دانق هشت حبه بود، از حبه ها که میانه بود از جو... اما وقت وجوب فطره روز عید فطر باشد پیش از نماز عید و در زمان امام بنزد امام برند و در زمان غیبت بنزد فقهاء شیعه برند تا میان مستحقان تفرقه کنند. و نیز روا باشد که هر کس فطره به مستحقان بدهد و مستحق فطره همان کسانی هستند که مستحق زکوه مال هستند. و روا نبود که فطره را از شهری بشهر دیگر ببرند. (از ترجمه النهایه شیخ طوسی ج 1 ص 117 ببعد) : و جعلناهم ائمهیهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و کانوا لنا عابدین. (قرآن 73/21). رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر اﷲ و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب والابصار. (قرآن 37/24). و در معنی مال زکوه که پدرش... هر سالی دادی چیزی نفرمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273). خدای تعالی زکوه دهندگان را از مقربان خواند. (منتخب قابوسنامه ص 22). توانگران را وقف است و نذر و مهمانی زکوه و فطره و اعتاق و هدی و قربانی. سعدی (گلستان). زکوه مال بدر کن که فضلۀرز را چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور. سعدی (گلستان). رجوع به زکات شود
خلاصۀ چیزی و پاره ای از مال که جهت تطهیر و پاکیزگی و نما و برکت از مال خارج کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). در رسم الخط، الف این لفظ را بصورت واو و تا را گرد نوشتن واجب است. چهلم حصه از مال خود را که بعد از سالی در راه خدا دهند و اقل درجۀ آن مال دوصد درهم است... (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، زکوات. و در محاورات اطلاق آن عام است خواه مال باشد و خواه غیر آن و شعرا به طریق استعاره بر غیر مال نیز اطلاق کنند و با لفظ گرفتن و دادن و بدر کردن مستعمل است. (آنندراج). فغیازی. (ناظم الاطباء). آنچه در راه خدا داده شود برای تزکیۀ مال، چنانکه در شرع مقرر است. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنچه فریضه است دادن آن از مال. (ترجمان القرآن). اسم مصدر تزکیه و در لغت بمعنی نمو و افزایشی است که ببرکت خداوند متعال در اشیاء حاصل آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). (اصطلاح شرعی) مقدار معینی است از مال که مسلمان آزاد مکلف از اموال معین خود پس از حصول نصاب و گذشتن یک سال خارج ساخته و تنها برای امتثال امرخدا به فقیر مسلمان غیر هاشمی میدهد بدون انتظار داشتن هیچ گونه سودی. آنچه گفته شد، زکوه مال است ولیکن زکوه را قسمی دیگرست بنام زکوه سر که آنرا فطره خوانند. و هر یک را دو نوع واجب و مستحب که بر روی هم چهار قسم بود. در زکوه مال شش چیز را باید دانستن: 1- دانستن وجوب زکوه. 2- دانستن این که بر که واجب است. 3- دانستن آن چیز که زکوه در آن واجب است. 4- دانستن مقداری که زکوه در آن واجب آید. 5- دانستن وقت و جوب آن. 6- دانستن مستحق زکوه و آنکه چه مقداری به وی می توان داد. و در زکوه سر نیز شش چیز لازم است: 1- دانستن وجوب آن. 2- آنکه بر چه کسی واجب است. 3- آنکه چه چیز روا بود به زکوه سر دادن. 4- دانستن آنکه چه مقدار واجب است. 5- وقت وجوب آن. 6- دانستن مستحق آن و مقداری که می توان بدو داد. اما آنکه زکوه بر وی واجب است، همه افراد مکلف که بالغ و آزاد بود چه مرد و چه زن، زکوه بر وی واجب است. بنابراین اسلام شرط وجوب نیست، چنانکه ابوحنیفه آنرا معتبر دانسته. بلی زکوه از کسی که بر ظاهر اسلام نباشد پذیرفته نیست، هرچند بر ذمت او ثابت است. بعبارت دیگر اسلام شرط اداء است نه شرط وجوب و اما آنچه زکوه در او واجب آید نه چیزست: زر و سیم آنگاه که مسکوک باشد، جو، گندم، خرما، مویز، اشتر، گاو و گوسفند. و در غیر این نه چیز زکوه واجب نیست. بلی در پاره ای از نباتات که کیل و وزن در آنها باشد، همچون برنج، ماش، ذرت، باقلی، کنجد و غیره زکوه در آنها مستحب است. و اما نصاب زکوه مال، یعنی آن مقدار از مال که زکوه در آن واجب آید، حداقل نصاب در زر بیست مثقال و کمترین نصاب سیم دویست درم، که در کمتر از این مقدار زکوه نیست، ولی نصابهای بمقدار بیشتر دارند. و نصاب زکوه جو، گندم، خرما و مویز به یک حد است و آن پنج وسق است که هر وسقی شصت صاع و هر صاعی نه رطل و مقدار کل دو هزار و هفتصد رطل که چون به این مقدار رسد، یک دهم را بزکوه دهد، مگر آنکه محصول با آب چاه مشروب شده باشد که نصف یک دهم زکوه آن باشد. و هرچه از مقدار نصاب بیشتر باشد باید زکوه آنرا بمقدار یک دهم یا نصف دهم بنحو مذکور داد. و اما نصاب اشتر پنج رأس باشد که زکوه آن یک گوسفند است و نصاب بعدی بیست رأس اشتر رسد که چهار رأس گوسفند زکوه آن باشد ونصاب بعدی بیست و پنج رأس اشتر است که پنج گوسفند باید زکوه داد و نصابهای دیگر هم دارد که در کتب فقهی مذکور است. و کمترین نصاب زکوه گاو، سی رأس است که زکوه آن یک گوساله است. کمترین نصاب گوسفند، چهل گوسفند است که یک گوسفند زکوه آن است. مقدار زکوه اسب آن است که هر رأس اسب تازی در سالی دو دینار و در غیر تازی هر سالی یک دینار است. (برای تفصیل نصابهای متعدد و اصول و مقدار زکوه آن بکتب فقهی باید رجوع کرد). اما وقت زکوه زر و سیم آن است که یک سال در ملک صاحب آن باشد و ملاک آن است که ماه دوازدهم نو شود که با نو شدن آن زکوه واجب گردد. و زکوه جو، گندم، خرما و مویز وقت برداشتن محصول است. و زکوه اشتر، گاوو گوسفند آنوقت واجب است. که یک سال بر آنها بگذرد از آن تاریخ که بملک مالک در آمده است. و اما مستحقین زکوه هشت کس اند که عبارتند از: فقراء. مساکین. عاملین. مؤلفه. فی الرقاب. غارمین. فی سبیل اﷲ. ابن سبیل. که در این آیه ذکر شده: انما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل اﷲ و ابن السبیل (قرآن 60/9). مراد از فقیر آن بود که اندکی عیش دارد و مسکین. آنکه وی را هیچ عیش نبود و عاملین، آن کسانند که صدقات جمع کنند و مؤلفه، قومی باشند که برای استمالت بدانها زکوه دهند و فی الرقاب، بردگانی باشند که خویشتن را باز خریده باشند و غارمین، کسانی هستند که دین بر آنها جمع شده و در فساد و معصیتی نیفتاده باشند. و مراد از فی سبیل اﷲ، جهادست و ابن السبیل، آن کس باشد که از اهل و خانه خود منقطع شده و در آن حال محتاج باشد. و اما نحوۀ تقسیم زکوه چنان است که در زمان حضور امام با حضور آن کس که امام او را نصب کرده باشد، مال زکوه را بدو دهند تا آن چنان مصلحت بیند در میان مستحقان تفرقه کند و چون امام حاضر نباشد، مال زکوه به پنج طایفه که فقراء، مساکین، فی الرقاب، غارمین و ابن السبیل باشند داده میشود. و آن سه طائفۀ دیگر در زمان غیبت تحقق ندارد. اما زکوه سر یا فطر، واجب است بر هر کس که آزاد و بالغ و مالک باشد آن مقدار از مال که زکوه در آن واجب آید و با وجود این شرایط لازم آید او را که از بهر خویش و از بهر آنکه عیال وی بود، فطره دهد و همچنین واجب است بر وی، زکوه فطرمهمانی را که روزه را نزد وی افطار کرده است و اما آنچه باید به فطره داده شود از همه بهتر خرما و پس از آن مویز، جو، گندم، شیر و برنج نیز روا باشد و قاعده آن است که هر کسی آن بدهد که قوت غالب وی باشد که باید بمقدار یک صاع برای هر سر زکوه فطر بدهد و یا آنکه قیمت آنرا با پول به فطره بدهد و هر صاعی نه رطل عراقی و یا شش رطل مدنی باشد و آن چهار مد باشد و هر مدی دویست و نود و دو درهم و نیم بود و هر درمی شش دوانیق و هر دانق هشت حبه بود، از حبه ها که میانه بود از جو... اما وقت وجوب فطره روز عید فطر باشد پیش از نماز عید و در زمان امام بنزد امام برند و در زمان غیبت بنزد فقهاء شیعه برند تا میان مستحقان تفرقه کنند. و نیز روا باشد که هر کس فطره به مستحقان بدهد و مستحق فطره همان کسانی هستند که مستحق زکوه مال هستند. و روا نبود که فطره را از شهری بشهر دیگر ببرند. (از ترجمه النهایه شیخ طوسی ج 1 ص 117 ببعد) : و جعلناهم ائمهیهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و کانوا لنا عابدین. (قرآن 73/21). رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر اﷲ و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب والابصار. (قرآن 37/24). و در معنی مال زکوه که پدرش... هر سالی دادی چیزی نفرمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273). خدای تعالی زکوه دهندگان را از مقربان خواند. (منتخب قابوسنامه ص 22). توانگران را وقف است و نذر و مهمانی زکوه و فطره و اعتاق و هدی و قربانی. سعدی (گلستان). زکوه مال بدر کن که فضلۀرز را چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور. سعدی (گلستان). رجوع به زکات شود
دهی است از دهستان افتر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند واقع در 33 هزارگزی جنوب شرقی فیروزکوه. در کوهستان بنا شده و سردسیر است دارای 400 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصولش غلات، بنشن، گردو، توت و لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری، کرباس بافی، گلیم بافی وجاجیم بافی است. مزرعۀ ختار جزء این ده است. امام زاده ای نسبهً قدیمی دارد و در تابستان ایلات سمنانی بحدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان افتر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند واقع در 33 هزارگزی جنوب شرقی فیروزکوه. در کوهستان بنا شده و سردسیر است دارای 400 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصولش غلات، بنشن، گردو، توت و لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری، کرباس بافی، گلیم بافی وجاجیم بافی است. مزرعۀ ختار جزء این ده است. امام زاده ای نسبهً قدیمی دارد و در تابستان ایلات سمنانی بحدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، در 14هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 14هزارگزی فیروزکوه واقع است، منطقه ای سردسیر و دارای 375 تن سکنه میباشد، آبش از چشمه سار و محصولش غلات، سیب زمینی، حبوبات، گردو و شغل مردمش زراعت و صنایعش کرباس بافی و جاجیم بافی میباشد، اهالی در زمستانها برای سفیدگری بمازندران میروند، راهش مالرو است، از آثار قدیم قلعه ای خرابه و بنای دو امام زاده دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، در 14هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و 14هزارگزی فیروزکوه واقع است، منطقه ای سردسیر و دارای 375 تن سکنه میباشد، آبش از چشمه سار و محصولش غلات، سیب زمینی، حبوبات، گردو و شغل مردمش زراعت و صنایعش کرباس بافی و جاجیم بافی میباشد، اهالی در زمستانها برای سفیدگری بمازندران میروند، راهش مالرو است، از آثار قدیم قلعه ای خرابه و بنای دو امام زاده دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
شهر کوچکی است که مرکز بخش فیروزکوه شهرستان دماوند است و در سر سه راه تهران به مازندران و سمنان واقع است، ناحیه ای کوهستانی و دارای 4500 تن سکنه است، آب آن از رودخانه های گورسفید، شورستان و چشمه سارها و محصول عمده اش غله، سیب زمینی و بنشن و انواع میوۀ سردسیری است، فیروزکوه قبل از احداث راه آهن از نظر اقتصادی اهمیت بیشتری داشت، در اطراف این شهر معادن زغال سنگ وجود دارد، مزارع کل فور، سیاده، اندورسر، اندوراه کشه، نورس کره سر، امیریه یا دشت ملک و سلیم جزو فیروزکوه است، از آثار قدیم قلعۀ خرابی در کنار مزرعۀ سیاده و نیز قلعۀ خرابی بنام خراب ده در آنجا است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد که دارای 352 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) قلعه ای است استوار میان هرات و غزنین، (معجم البلدان)، پایتخت غوریان بوده است، (از تاریخ جهانگشای جوینی)
شهر کوچکی است که مرکز بخش فیروزکوه شهرستان دماوند است و در سر سه راه تهران به مازندران و سمنان واقع است، ناحیه ای کوهستانی و دارای 4500 تن سکنه است، آب آن از رودخانه های گورسفید، شورستان و چشمه سارها و محصول عمده اش غله، سیب زمینی و بنشن و انواع میوۀ سردسیری است، فیروزکوه قبل از احداث راه آهن از نظر اقتصادی اهمیت بیشتری داشت، در اطراف این شهر معادن زغال سنگ وجود دارد، مزارع کل فور، سیاده، اندورسر، اندوراه کشه، نورس کره سر، امیریه یا دشت ملک و سلیم جزو فیروزکوه است، از آثار قدیم قلعۀ خرابی در کنار مزرعۀ سیاده و نیز قلعۀ خرابی بنام خراب ده در آنجا است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد که دارای 352 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) قلعه ای است استوار میان هرات و غزنین، (معجم البلدان)، پایتخت غوریان بوده است، (از تاریخ جهانگشای جوینی)
دهی است از دهستان سیاه رود بخش حومه شهرستان دماوند، کنار راه شوسۀ رودهن به فیروزکوه. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 1342 تن است. آب آن از رود خانه رودهن و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان سیاه رود بخش حومه شهرستان دماوند، کنار راه شوسۀ رودهن به فیروزکوه. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 1342 تن است. آب آن از رود خانه رودهن و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)