جدول جو
جدول جو

معنی وزنی - جستجوی لغت در جدول جو

وزنی(وَ)
منسوب به وزن. گران و سنگین و ثقیل. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقه) در مقابل مثلی. چیزهائی که معمولا با کشیدن و وزن خرید و فروش میشوند
لغت نامه دهخدا
وزنی
سنگی سنگه ای
تصویری از وزنی
تصویر وزنی
فرهنگ لغت هوشیار
وزنی
وزن داشتن، سنگین
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وینی
تصویر وینی
اصطلاح وینی (Vignette) در سینما به تکنیکی اشاره دارد که در آن لبه های تصویر به تدریج تاریک تر یا روشن تر می شوند. این تکنیک می تواند برای ایجاد تمرکز بیشتر بر روی مرکز تصویر یا بهبود فضای بصری و احساسی صحنه استفاده شود. وینی می تواند به صورت دیجیتال در مرحله پس تولید یا به صورت فیزیکی در هنگام فیلم برداری ایجاد شود.
کاربردهای وینی در سینما:
1. تمرکز بر روی مرکز تصویر:
- با تاریک تر کردن لبه های تصویر، توجه مخاطب به مرکز تصویر جلب می شود، که معمولاً مهم ترین بخش صحنه است.
2. ایجاد حس نوستالژی یا دوره ای خاص:
- وینی می تواند به صحنه ها حالتی قدیمی و نوستالژیک بدهد، که در فیلم های دوره ای و تاریخی به کار می رود.
3. ایجاد حس رویا یا خاطره:
- این تکنیک می تواند برای نمایش صحنه هایی که به صورت رویا یا خاطره هستند، استفاده شود، تا مرز بین واقعیت و خیال را نشان دهد.
4. تنظیم فضای احساسی:
- وینی می تواند به تقویت حس درام، تنش، یا حتی رمانتیک بودن صحنه کمک کند.
نحوه ایجاد وینی:
1. استفاده از لنزها و فیلترها:
- در هنگام فیلم برداری می توان از لنزهای خاص یا فیلترهای وینی استفاده کرد تا به صورت فیزیکی این اثر ایجاد شود.
2. تدوین دیجیتال:
- با استفاده از نرم افزارهای ویرایش فیلم مانند Adobe Premiere، Final Cut Pro، یا DaVinci Resolve، می توان به راحتی وینی را به تصاویر اضافه کرد. این نرم افزارها ابزارهایی برای تنظیم شدت و میزان وینی ارائه می دهند.
نمونه های معروف:
1. فیلم های صامت و قدیمی:
- در بسیاری از فیلم های صامت و ابتدایی از وینی به صورت طبیعی به دلیل محدودیت های تکنیکی استفاده می شد.
2. `هتل بزرگ بوداپست` (The Grand Budapest Hotel):
- وس اندرسون در برخی صحنه های این فیلم از وینی برای ایجاد حس نوستالژیک و دوره ای استفاده کرده است.
3. `آملی` (Amélie):
- در این فیلم نیز از وینی برای ایجاد حس خیالی و تقویت فضای رمانتیک استفاده شده است.
نتیجه گیری
وینی یک ابزار قدرتمند در دست فیلم سازان است که می تواند به تنظیم فضای بصری و احساسی صحنه ها کمک کند. این تکنیک به فیلم سازان امکان می دهد تا توجه مخاطب را به بخش های خاصی از تصویر جلب کنند و حس و حالتی خاص به صحنه ها بدهند. استفاده مناسب از وینی می تواند به تقویت تأثیرات بصری و احساسی فیلم کمک شایانی کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از وثنی
تصویر وثنی
بت پرست، آنکه بت را پرستش کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورنی
تصویر ورنی
محلول روغنی که بر روی سطوح کفش، کیف و مانند آن مالیده می شود و در مجاورت هوا، لایه ای سخت و براق را تشکیل می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وزین
تصویر وزین
سنگین، گران، ثقیل، کنایه از متین، باوقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وسنی
تصویر وسنی
هوو، دو زن که یک شوهر داشته باشند هر کدام هووی دیگری نامیده می شود، همشوی، هم شو، نباغ، بناغ، اموسنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزنی
تصویر سوزنی
تکه پارچه ای از مخمل، شال یا ترمه با حاشیه و ریشه که روی آن ابریشم دوزی یا گلابتون دوزی شده باشد و آن را زنان در رخت کن حمام زیر لباس های خود می گسترانند
فرهنگ فارسی عمید
(زو زَ)
ابومحمد عبدالکافی. او راست: حماسه الظرفا. عوفی آرد: و شهید را شعر تازیست... و در کتاب ’حماسه الظرفا’ که ابومحمد عبدالکافی زوزنی تألیف کرده است این سه بیت از منشآت او آورده است. (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 243)
احمد بن محمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمرو (وفات 347 هجری قمری). وی فقیه بمذهب ابوحنیفه بود. او سالها در باب عذره سکونت داشت و سپس به زوزن رفت و هم بدانجا درگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
شمس الدین تاج الشعرا محمد بن علی سمرقندی. وی در ابتدای جوانی برای تحصیل علم به بخارا رفت و مدتی بتعلیم پرداخت. و بقول عوفی بسبب تعلق خاطر بشاگرد سوزنگری به آموختن آن صنعت مشغول شد. سوزنی معاصر ارسلان خان محمد از آل افراسیاب و سنجر آتسزبن محمد خوارزمشاه بوده است. وی با عمعق، سنایی، انوری، معزی، ادیب صابر و رشیدی معاصر بوده و با بعضی از آنان مهاجات داشته و آنان را به تیغ زبان خود آزرده است. سوزنی شاعر هجا و بدزبان بوده و در هجو معانی خاص ابداع کرده است. قصاید و قطعات وی سهل، صریح و فصیح است. گفته اند که وی در اواخر عمر دست از هجو و هزل کشیده و استغفار کرده است. از دیوان او نسخ متعدد در دست است و در تهران هم بطبع رسیده. وی بسال 562 یا 569 هجری قمری درگذشت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به لباب الالباب عوفی، مقدمۀ دیوان سوزنی چ شاه حسینی، تاریخ ادبیات صفا، تاریخ ادبیات ادوارد براون، مجمع الفصحا ج 1 ص 249 و ریاض العارفین ص 210 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نوعی از بساط و گستردنی که اقسام از ابریشم و ریسمان در آن دوزند. (آنندراج). پارچه های گل دوزی شده را با جامه ای که با بخیۀ نکنده دوخته باشند. (از دیوان البسۀ نظام قاری) ، مسند کوچک، صدر مجلس و محل جلوس مردمان بزرگ و باشأن. (ناظم الاطباء) :
در زیر پا ز خار رهم فرش سوزنی
بر فرق چتر ابر و به بر طیلسان برف.
محمد سعید اشرف (از آنندراج).
، قسمی قفل پیچ. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند زانو را گویند و به عربی رکبه خوانند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء)، ظاهراً مصحف زونی است، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(زو زَ)
منسوب به زوزن باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (انساب سمعانی) (ناظم الاطباء). منسوب به زوزن. از مردم زوزن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زوزن و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به ابوالقاسم شجاع الدین زوزنی در همین لغت نامه و تاریخ گزیده چ سعید نفیسی صص 528- 529 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 654 شود
رجوع به ابوعبدالله حسین بن احمد در همین لغت نامه و معجم المطبوعات وفهرست کتاب خانه مسجد سپهسالار ج 2 ص 282 و 285 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گزنی
تصویر گزنی
گل تر طین
فرهنگ لغت هوشیار
به آخر کلمات ملحق شود دال بر محافظت و نگهبانی پالیز وانی خوکوانی دشتوانی گله وانی. شباهت و مانندگی. توضیخ درین نوع کلمات درحقیقت (ی) (حاصل مصدر) به آخر کلمات مختوم به - وان ملحق شده. وانیل: گیاهی است بالا رونده از تیره ثعلب که درای ساقه استوانه ای و برگهای کامل و تقریبا بدون دمبرگ است رگبرگهایش موازی است. این گیاه بومی آفریقا و نواحی شرق مکزیک است ولی امروزه در غالب نقاط گرم کاشبه میشود گلهایش مجتمع بصورت سنبه درانتهای ساقه قرار میگیرند و متمایل به سبز میباشند میوه اش به درازای 12 تا 15 سانتی متر است جدار میوه ضخیم و گوشت دارو بویش بسیار قوی و مطبوع و معطر و طعمش کمی شیرین است درون میوه تعداد زیادی دانه های بسیار کوچک و سیاه رنگ جای دارد سطح خارجی میوه شیار دار برنگ قهوه ای تیره است این گیاه خصوصا میوه اش دارای مواد چرب و معدنی و مواد زرین و مواد معطر مختلفی است که مهمترازهمه وانیلین است، وانیلین. الف - میوه. ب - مقطع میوه. ج - دو دانه وانیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وثنی
تصویر وثنی
وثنی در فارسی بت پرست بت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
به مانک هوو پارسی است خواب آلوده: زن، چشم خفته: زن چرتی چرتباره زنی که بازن دیگر در شوهرمشترک باشند هوو بنانج (دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه زانست که بامن نه درم ماند ونه زر) (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار
وزنه در فارسی سنگ سنگه سنگی یا فلزی که بدان چیزی را در ترازو می سنجند سنگ، ظرف بلوری درجه داری که مایعات را درآن می سنجند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطنی
تصویر وطنی
میهنی منسوب به وطن میهن ساخته و پرداخته وطن: (محصولات وطنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشنی
تصویر وشنی
هوو وسنی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بنگرید به وارنیش ماده صمغی شکلی که از برخی گیاهان (خصوصا گونه های مختلف سماق و بادام هندی) بدست می آورند و پس از تصفیه از آن جهت لعاب دادن و روکش برخی مصنوعات بمنظور جلا و زیبایی و یا حفظ آنها در برابر رطوبت و سایر عوامل خارجی استفاده میکنند. توضیح مایع زرد رنگی است که در شیشه های در بسته ریزند و آن درنقاشی بکار میرود و یک ماه بعد از اتمام کار وخشک شدن تابلو بروی آن مالند تا رنگها تازه تر و زیباتر جلوه کند
فرهنگ لغت هوشیار
مهست گرانسنگ، سنگین، آرد کبست (حنظل)، استوار رای دارای وزن سنگین گران ثقیل، با اهمیت گران قدر: روزنامه وزین
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای از مخمل شال یا ترمه که سوزنکاری شده و گل و بته در آن به کار برده باشند. این نوع پارچه را در حمام زیر لباسها یا زیر سماور میگستردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوزنی
تصویر زوزنی
منسوب به زوزن از مردم زوزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وزنه
تصویر وزنه
((وَ نِ))
سنگ ترازو، صفحه های گرد و گوی های فلزی در ورزش های وزنه برداری و پرتاب وزنه، شخص دارای نفوذ و قدرت، وزنه سیاسی، وزنه اقتصادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وزین
تصویر وزین
((وَ))
سنگین، باوقار، متین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورنی
تصویر ورنی
((وِ))
لعاب، چرم شفاف و براق. متضاد، شور و یا مات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوزنی
تصویر سوزنی
((زَ))
پارچه ای از مخمل، شال یا ترمه که سوزن کاری شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وطنی
تصویر وطنی
میهنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وزین
تصویر وزین
سنگین
فرهنگ واژه فارسی سره
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع واقع در تاویر کتول
فرهنگ گویش مازندرانی