معنی وزرسن - جستجوی لغت در جدول جو
وزرسن
دریدن، پاره کردنپاره شدن لباس
ادامه...
دریدن، پاره کردنپاره شدن لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ورسن
(وَ سَ)
بند ریسمانی و ریسمان و رسن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج)
ادامه...
بند ریسمانی و ریسمان و رسن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
وگرسن
برگشتن
ادامه...
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ورسن
نام روستایی در غرب گرگان که تپه ای تاریخی نیز در آن قرار.، ایستادن، بلند شدن، بیدار شدن
ادامه...
نام روستایی در غرب گرگان که تپه ای تاریخی نیز در آن قرار.، ایستادن، بلند شدن، بیدار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی