- وزراء
- جمع وزیر، از ریشه پارسی وچیران وزیران جمع وزیر
معنی وزراء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشم گرفتن، سرزنش کردن، آک کردن (اک عیب)، خوار داشتن
بسیار فرزند
چاه عمیق، کمان، قدح
مونث اخزر. زن تنگ چشم، زنی که بگوشه چشم نگاه کند
توشه دان یکپارچه، گوش بزرگ، سر سبز پر گیاه
جمع وزیر
ورانبر ناگه شبی ورانبر گردون برآمدم در خلوت وجود به پویش در آمدم (مولانا) فراتر بالاتر، نوه، چهارشانه: مرد، روبا رو، پشت سر، جز عقب پس پشت. یا از (وز) وراء (ورای)، آن سوی ماورا: ازورای ایشان زمینی است سپید چون زخام، بالای بالاتر از: در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبه اسنان است - هیچ مرتبه ای ورای پادشاهی نیت وآن جز عظمت الهی نیست. یا ورای پست و بلند. بالاتراز زمین و آسمان، آسمان، عالم لاهوت، جز سوای
وزیرها، کسانی از اعضای هیئت دولت که در راس وزارتخانه ها قرار دارند، دستورها، کسانی که پادشاه در امور مملکت با او مشورت می کرد و کارهای مهم به عهده های او بود، در حکومت های قدیم مهم ترین مقام در دستگاه اداری مملکت، جمع واژۀ وزیر
نخست وزیر مهست بزرگ فرمدار