جدول جو
جدول جو

معنی وریتن - جستجوی لغت در جدول جو

وریتن
برخورد کردن، تصام، ناراحت شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
قومی از مسیحیان که بظاهر انجیل عمل کنند و متعصب و متعبد باشند و آنگاه که خاندان استوارت بتعذیب و شکنجۀ آنان پرداختند بسیاری از ایشان به آمریکا مهاجرت کردند
لغت نامه دهخدا
(نِ بُ دَ)
شستن و شست و شو دادن. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
بالا و پائین،. دهی جزودهستان پشت گدار بخش حومه شهرستان محلات، در 18 هزارگزی باختری راه شوسۀ قم به اصفهان. سکنۀ آن 1500 تن و آب آن از قنات تأمین می شود و محصول آنجا غلات، بنشن، صیفی، انگور، میوجات، بادام و صنایع دستی آن قالی بافی است. دارای دبستان است. مزرعۀ قلعه مالگا، لنجه جزو این ده است. راه آن مالرو و از طریق دودهک و خورهه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گریختن، فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، برخاستن پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
غلتیدن در سرازیری
فرهنگ گویش مازندرانی
به خود پذیرفتن، روبوسی کردن، دست بوسی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع راستوپی قائم شهر، برنده
فرهنگ گویش مازندرانی
افسار حیوان را از دست صاحبش گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی