جدول جو
جدول جو

معنی ورکار - جستجوی لغت در جدول جو

ورکار
بوته ای که میوه می دهد، میوه ای که از بوته به دست می آید مانند خربزه، هندوانه و خیار
تصویری از ورکار
تصویر ورکار
فرهنگ فارسی عمید
ورکار
هر میوه که درخت ندارد و بوته وبیاره دارد مانند: خربزه هندوانه خیار کدو وبادنجان
فرهنگ لغت هوشیار
ورکار((وَ))
هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند، خربزه، هندوانه، خیار و کدو و جز آن
تصویری از ورکار
تصویر ورکار
فرهنگ فارسی معین
ورکار
شریک، انباز، همکار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روکار
تصویر روکار
روی بنا، نمای ساختمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورکاک
تصویر ورکاک
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخور، دژکاک، نسر، کلمرغ، مردارخوٰار، شیرگنجشک، دال، دالمن برای مثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرکار
تصویر زرکار
زرنگار، زرساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرکار
تصویر خرکار
پر کار و قوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
کارفرما، کارگزار، مباشر، ناظر، پیشکار، کلمۀ احترام که در خطاب به کسی می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورزکار
تصویر ورزکار
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
زورآور و قوی، مشکل، (آنندراج)، دشوار و عسیر، ظلم و ستم کنان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
این کلمه در تاریخ قم مرادف با تره بار از قبیل خیار و خربزه و غیره بکار رفته و در فرهنگهای موجود دیده نشد: به قم سبزه و اورکار از مثل پیاز و گندنا و خیار و خربزه و انواع تره ها زراعت نکرده اند، (تاریخ قم ص 48)، به قم باغات ساختند و انواع سبزه و اورکار زراعت کردند، (تاریخ قم ص 48)
لغت نامه دهخدا
شیر گنجشک: بجای مشک نبویند هیچ کس سرگین بجای باز ندارد هیچ کس ورکاک. (ابوالعباس)، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورکان
تصویر ورکان
تثنیه ورک
فرهنگ لغت هوشیار
وردار و ورمال. و ردارنده و و رمالنده کسی که پول یا مال اشخاص را بالا میکشد مال مردم خور، ورداری و ورمالی مال مردم خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورزکار
تصویر ورزکار
زراعت کننده، کشاورز، برزگر
فرهنگ لغت هوشیار
برباره: لنبوئنهم من الجنه غرفا: بخدای که فرود آریم ایشانرا دربهشت درکاخهایی که آن بنلدترین خانه هاباشد واگربه ثاخوانی لنبوینهم بخدای که همیشه بداریم ایشانرا در ورواره های بهشت و ورواره را مخصوص کرد که ازخانه ها آن خوشترباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درکار
تصویر درکار
بکار آینده، لازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
کارفرما در کاری، کارفرما و صاحب اهتمام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
شدید العمل، فعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرکار
تصویر خرکار
سخت پرکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روکار
تصویر روکار
روی بنا نمای عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکار
تصویر برکار
آگاه به کار، مسلط بکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارکار
تصویر وارکار
جالیز، کلبه ای محقر در باغ و جالیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
((پُ))
فعال، پرتلاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرکار
تصویر خرکار
((خَ))
آن که بسیار کار کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روکار
تصویر روکار
نما، نمای ساختمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
کلمه ای که به عنوان احترام به اشخاص گویند، سرکار آقا، سرکار خانم، سرکار عنوان رسمی درجه داران و افسران تا رده سرهنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورزکار
تصویر ورزکار
((وَ))
برزگر، کشاورز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
فعال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
آن جناب، جناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درکار
تصویر درکار
مشغول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
Industrious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
трудолюбивый
دیکشنری فارسی به روسی