جدول جو
جدول جو

معنی ورپلغیده - جستجوی لغت در جدول جو

ورپلغیده
(کَ / کِ)
ورپلوغیده. چیز بیرون زده از جای خود. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ورپلغیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلغیده
تصویر پلغیده
برجسته، برآمده، بیرون جسته
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانی شده. در خطاب به کودکی که همه را آزار می دهد یا نفرینی دربارۀ فرد جوان به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ گَ)
ورپلغیده. رجوع به ورپلغیده شود
لغت نامه دهخدا
(فَ نِ حَ رَ / رِ دَ)
ورپلوغیدن. در تداول، بیرون زدن. از جای خود بیرون آمدن مثل بیرون آمدن چشم از حدقه و مانند آن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فَ خوا / خاتَ)
ورپلغیدن. رجوع به ورپلغیدن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
کسی که به مرگ ذریع در جوانی و بدون مرض و علتی بمیرد. (یادداشت مؤلف). دچار مرگ ناگهانی شده. (فرهنگ فارسی معین). مرده در حالت جوانی و کودکی. (یادداشت مؤلف) ، نفرینی است. نوعی دشنام و نفرین است که بیشتر زنان و مادران به کودکان خود دهند و آرزوی مرگ ناگهان ایشان را کنند، البته به زبان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ورپریدن شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ / رُو خوا / خا تَ)
در تداول عامیان، برجسته و ازحد طبیعی زیاده بیرون آمده و اکثر در چشم متداول است. بیرون جسته: چشم پلغّیده، مایل بسوی بیرون. جاحظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از ور پلغیده
تصویر ور پلغیده
چیز بیرون زده از جای خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ور پلوغیده
تصویر ور پلوغیده
چیز بیرون زده از جای خود
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون زدن از جای خود بیرون آمدن (مثل بیرون آمدن چشم از حدقه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
برجسته و از حد طبیعی بیرون آمده (اکثر در چشم متداول است) بیرون جسته مایل بسوی بیرون حافظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورپلغیدن
تصویر ورپلغیدن
((وَ. پُ دَ))
بیرون زدن، از جای خود بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورپریده
تصویر ورپریده
((وَ پَ دِ))
دچار مرگ ناگهانی شده، نوعی نفرین که مادرها به هنگام خشم به فرزندان خود می گویند
فرهنگ فارسی معین