جدول جو
جدول جو

معنی وروجک - جستجوی لغت در جدول جو

وروجک
(وُ جَ)
بسیار محیل و تخس (به کودکان اطلاق شود). (فرهنگ فارسی معین). رجوع به وروروجک شود
لغت نامه دهخدا
وروجک
بسیار محیل و تخس بکودکان اطلاق شود)، ورود: درآمدن داخل شدن، دخول. یا به ورود. همینکه رسید برسیدن به آمدن همینکه آمد تارسید لدی الورود
فرهنگ لغت هوشیار
وروجک
((جَ))
صفتی است برای کودکان، بازی گوش، شیطان
تصویری از وروجک
تصویر وروجک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ دَ شَ)
اقامت نمودن در جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، توانا گردیدن بر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، خر زنخ بر روی ران ماده نهادن: ورک الحمار علی الاتان، زنخ خود بر سوی ران ماده نهاد خر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دولا کردن ورک خود راتا فرود آید. (ناظم الاطباء). ورک پیچیدن جهت فرود آمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بر پهلو خفتن گویا ورک خود را بر زمین نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بر برسوی ران کسی زدن. (منتهی الارب). زدن بر ورک فلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَرْ وُ رو جَ)
در تداول، بسیار محیل و تخس. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به وروجک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وورجک
تصویر وورجک
ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورجک
تصویر ورجک
ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار محیل و تخس بکودکان اطلاق شود)، ورود: درآمدن داخل شدن، دخول. یا به ورود. همینکه رسید برسیدن به آمدن همینکه آمد تارسید لدی الورود
فرهنگ لغت هوشیار
بره ی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی