مبنی و مثلثهالاّخر، جلو. پیش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قدام. (از ناظم الاطباء) ، سپس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پس. (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) .از اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مصغر آن وریّئه. (منتهی الارب). وراء مهموز است نه معتل به خلاف جوهری و گروهی که آن را معتل دانند. وراء از اضداد است و مذکر و مؤنث آید و تصغیر آن وریئه است. و در مصباح آمده که بیشتر موارد استعمال وراء در مواقیت روز و شب است زیرا در هر دو معنی (پیش و پس) به کار رود و استعمال وراء در اماکن بنابر این تأویل نیز جایز است و از موارد همین نحوۀ استعمال است قول فقهاء درباره نمازگزار ’قاعداً و یرکع بحیث تحاذی جبهته ماوراء رکبته ای قدامها’ و قول خدای تعالی: و من ورائه عذاب غلیظ. (قرآن 17/14) ، ای بین یدیه. (اقرب الموارد). وراء در اول به یک معنی بود یعنی آنچه پوشیده باشد از پس بوده باشد یا از پیش و بعد از آن به معنای پس و پیش استعمال کرده اند، خلف. پشت. پشت سر. (یادداشت مؤلف). وراءانسان پشت سر انسان است و گاهی به معنی جلو رو آید واین کلمه ظرف مکان است. (المنجد)، سوی. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). جز. بجز. و غیره. (غیات اللغات) : و من ابتغی وراء ذلک. (قرآن 31/70) ، ای سوی ذلک. (از اقرب الموارد). ای قناعت توانگرم گردان که ورای تو هیچ نعمت نیست. سعدی
مبنی و مثلثهالاَّخر، جلو. پیش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قدام. (از ناظم الاطباء) ، سپس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پس. (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) .از اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مصغر آن وُرَیِّئَه. (منتهی الارب). وراء مهموز است نه معتل به خلاف جوهری و گروهی که آن را معتل دانند. وراء از اضداد است و مذکر و مؤنث آید و تصغیر آن وُرَیئَه است. و در مصباح آمده که بیشتر موارد استعمال وراء در مواقیت روز و شب است زیرا در هر دو معنی (پیش و پس) به کار رود و استعمال وراء در اماکن بنابر این تأویل نیز جایز است و از موارد همین نحوۀ استعمال است قول فقهاء درباره نمازگزار ’قاعداً و یرکع بحیث تحاذی جبهته ماوراء رکبته ای قدامها’ و قول خدای تعالی: و من ورائه عذاب غلیظ. (قرآن 17/14) ، ای بین یدیه. (اقرب الموارد). وراء در اول به یک معنی بود یعنی آنچه پوشیده باشد از پس بوده باشد یا از پیش و بعد از آن به معنای پس و پیش استعمال کرده اند، خلف. پشت. پشت سر. (یادداشت مؤلف). وراءانسان پشت سر انسان است و گاهی به معنی جلو رو آید واین کلمه ظرف مکان است. (المنجد)، سوی. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). جز. بجز. و غیره. (غیات اللغات) : و من ابتغی وراء ذلک. (قرآن 31/70) ، ای سوی ذلک. (از اقرب الموارد). ای قناعت توانگرم گردان که ورای تو هیچ نعمت نیست. سعدی
نام قبیله ای است و رهاوی بدان منسوب است. (آنندراج) (از اقرب الموارد). قبیلۀ کوچکی است از مذحج و از آن قبیله است:مالک رهاوی بن مراره و یزید رهاوی بن شجره که صحابیان اند و عمیره بن عبدالمؤمن رهاوی. (از منتهی الارب)
نام قبیله ای است و رهاوی بدان منسوب است. (آنندراج) (از اقرب الموارد). قبیلۀ کوچکی است از مذحج و از آن قبیله است:مالک رهاوی بن مراره و یزید رهاوی بن شجره که صحابیان اند و عمیره بن عبدالمؤمن رهاوی. (از منتهی الارب)
مؤنث أمره که نعت است مصدر مره را. رجوع به مره شود. عین مرهاء، چشم تباه شده از بی سرمگی. امراءه مرهاء، زن تباه چشم از نکشیدن سرمه. ج، مره. (از اقرب الموارد) ، نعجهٌ مرهاء، میش که سفید است و رنگی دیگر با آن نباشد، زمین کم درخت خواه دشت نرم باشد و خواه سخت. (از اقرب الموارد)
مؤنث أمره که نعت است مصدر مَرَه را. رجوع به مَرَه شود. عین مرهاء، چشم تباه شده از بی سرمگی. امراءه مرهاء، زن تباه چشم از نکشیدن سرمه. ج، مُرْه. (از اقرب الموارد) ، نعجهٌ مرهاء، میش که سفید است و رنگی دیگر با آن نباشد، زمین کم درخت خواه دشت نرم باشد و خواه سخت. (از اقرب الموارد)
ورانبر ناگه شبی ورانبر گردون برآمدم در خلوت وجود به پویش در آمدم (مولانا) فراتر بالاتر، نوه، چهارشانه: مرد، روبا رو، پشت سر، جز عقب پس پشت. یا از (وز) وراء (ورای)، آن سوی ماورا: ازورای ایشان زمینی است سپید چون زخام، بالای بالاتر از: در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبه اسنان است - هیچ مرتبه ای ورای پادشاهی نیت وآن جز عظمت الهی نیست. یا ورای پست و بلند. بالاتراز زمین و آسمان، آسمان، عالم لاهوت، جز سوای
ورانبر ناگه شبی ورانبر گردون برآمدم در خلوت وجود به پویش در آمدم (مولانا) فراتر بالاتر، نوه، چهارشانه: مرد، روبا رو، پشت سر، جز عقب پس پشت. یا از (وز) وراء (ورای)، آن سوی ماورا: ازورای ایشان زمینی است سپید چون زخام، بالای بالاتر از: در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبه اسنان است - هیچ مرتبه ای ورای پادشاهی نیت وآن جز عظمت الهی نیست. یا ورای پست و بلند. بالاتراز زمین و آسمان، آسمان، عالم لاهوت، جز سوای