جای کشتی گرفتن و ورزش نمودن کشتی گیران. (آنندراج). جائی که در آن به تمرینهای بدنی پردازند. زورخانه. (فرهنگ فارسی معین) : باز دونرگس آن خوش نگه مستانه میکند ورزش بیداد به ورزشخانه. (فرهنگ فارسی معین از گل کشتی، تاریخ ورزش باستانی ص 389)
جای کشتی گرفتن و ورزش نمودن کشتی گیران. (آنندراج). جائی که در آن به تمرینهای بدنی پردازند. زورخانه. (فرهنگ فارسی معین) : باز دونرگس آن خوش نگه مستانه میکند ورزش بیداد به ورزشخانه. (فرهنگ فارسی معین از گل کشتی، تاریخ ورزش باستانی ص 389)
انبار غذا. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). مطبخ. آشپزخانه: ز گنجور و دستور بستد کلید خورشخانه و خمره های نبید. فردوسی. کلید خورش خانه پادشا بدو داد دستور فرمانروا. فردوسی. خورش خانه پادشاه جهان گرفت آن دو بیدار خرم نهان. فردوسی. خورشخانه در خان او داشتی تن خویش مهمان او داشتی. فردوسی
انبار غذا. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). مطبخ. آشپزخانه: ز گنجور و دستور بستد کلید خورشخانه و خمره های نبید. فردوسی. کلید خورش خانه پادشا بدو داد دستور فرمانروا. فردوسی. خورش خانه پادشاه جهان گرفت آن دو بیدار خرم نهان. فردوسی. خورشخانه در خان او داشتی تن خویش مهمان او داشتی. فردوسی
سرایی یا اطاقی که فراشان دربار در آن گرد آیند و منتظر اوامر مانند: بیست رطل خوردنی و شراب خاصه ندیمان را و بیست رطل از بهر بیت الشراب و فراشخانه و شستن اوانی را. (مجمل التواریخ و القصص). رجوع به فراش شود
سرایی یا اطاقی که فراشان دربار در آن گرد آیند و منتظر اوامر مانند: بیست رطل خوردنی و شراب خاصه ندیمان را و بیست رطل از بهر بیت الشراب و فراشخانه و شستن اوانی را. (مجمل التواریخ و القصص). رجوع به فراش شود