- ورانگتن
قرار دادن
معنی ورانگتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کَ نَ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: کرانگ + ین، منسوب به کرانه. از کرانه. طرفی. جانبی. (فرهنگ فارسی معین، : چون سه جزو ترکیب کنند یکی میانگین و دو کرانگین این میانگین، دو کرانگین را از یکدیگر جدا دارد. (دانشنامۀ علائی ص 77)
مرکز سیاخ از ولایات مرکزی فارس است. این ولایت 12 قریه و 40000 تن سکنه دارد. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان 235)
(زَ)
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند (ژند و پاژند) به معنی رفتن باشد که در مقابل آمدن است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
رنگون، نام بندرو شهر و مرکز برمانی جنوبی میباشد و در 1040هزارگزی کلکته در طول شرقی \’15 س53 93 و عرض شمالی \’4 46 16 قرار گرفته است، این شهر دارای بتکدۀ بزرگ و نامی و مدارس و بیمارستانها و درمانگاهها و کارخانه ها و تیمارستان و 737000 تن جمعیت میباشد، فاصله این شهر تا دریا 40هزار گز است که کشتی ها از راه رودخانه کالای بازرگانی باین شهر حمل میکنند، رانگون دارای تجارت مهم میباشد، (از لاروس) (قاموس الاعلام ترکی ج 3)
(تْرا / تِ تَ)
لغت نامه دهخدا
ترنتینو. یکی از ولایات شمالی ایتالیاست که در سال 1919 میلادی از امپراطوری اتریش جدا گردید و 394700 تن سکنه دارد
منسوب به کرانه، طرفی، جانبی: (... چون سه جزو ترکیب کنند: یکی میانگین و دو کرانگین این میانگین یا دو کرانگین را از یکدیگر جدا دارد) (دانشنامه علائی. الهی)
آنکه جسمی گران دارد گران تن، وزین سنگین، کسی که گرانیی در جسم او بر اثر بیماری پدید آمده
عادت دادن، به دام انداختن، گیرانداختن
آویزان شده
آویختن
آویزان کردن، آویزان شدن
بالا انداختن
رو انداختن
گندم به آسیا ریختن، پهن کردن لباس به روی بند، پوشاندن با
شایعه کردن
خواهش کردن
بالا انداختن
آویزان کردن، شلیک کردن، خارج ساختن آب ماست ترش با آویزان
بار گذاشتن دیگ غذا، به بالندگی و نهایت رشد و ثمرآوری رسیدن
انداختن