جدول جو
جدول جو

معنی ودکا - جستجوی لغت در جدول جو

ودکا
نوعی نوشابۀ حاوی الکل مخلوط با آب. مخترع آن روسی بوده. وی الکل را با آب مخلوط کرد و آن را در مخزنی که درست کرده بود چند بار از خاک زغال عبور داد
فرهنگ فارسی عمید
ودکا(وُ)
قسمی نوشابۀ الکلی که از حبوبات گیرند و درروسیه متداول است. عروق روس. توضیح: ودکا نوشابۀ تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده از الکل اتیلیک و آب. برای تهیۀ ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیرۀ گیاهان یا دانه هایا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکا را از تقطیر مایعات شیرین مانند شیرۀ انگور، آلبالو و غیره به دست آورند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ودکا
روسی ملاب قسمی نوشابه الکلی که از حبوبات گیرند و در روسیه متداول است عرق روسی. توضیح ودکا نوشابه تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده ازالکل اتیلیک و آب. برای تهیه ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیره گیاهان یا دانه های یا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکاراازتقطیرمایعات شیرین مانند شیره انگور آلبالو وغیره بدست آورند
فرهنگ لغت هوشیار
ودکا((وُ))
نوعی نوشابه الکلی بی رنگ قوی، عرق روسی
تصویری از ودکا
تصویر ودکا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودکام
تصویر خودکام
خودرای، کسی که به کام و مراد یا آرزوی خود رسیده است، کامروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
به روش کودکان مانند کودکان
فرهنگ فارسی عمید
کتاب مقدس هندوئیزم به زبان سنسکریت که پیش از مذهب بودایی وجود داشته و شامل دعاها و سرودهای مذهبی و عباراتی در توبه و استغفار است
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
پیشوند یونانی به معنی ده (10) که در مقیاسات سلسلۀ متری به معنی ده برابر است، مانند دکامتر= ده متر، دکالیتر= ده لیتر. (از دائره المعارف فارسی).
- دکاگرم، ده گرم.
- دکالیتر، ده لیتر.
- دکامتر، ده متر
لغت نامه دهخدا
(وَ)
حفّار. ظاهراً مرغی است:
کبک و حفار هست کوک و وکا.
(نصاب طبری)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
وداس. بر مجموعۀ کتب مقدس چهارگانه هندوان اطلاق میشود. اول را ریگ مینامند، دوم یاجور، سوم ساما، چهارم اتاروان. کتاب مقدس براهمه و آن چهار جزو است و کهن ترین اثر ادبی هند به زبان سانسکریت است. (یادداشت مؤلف). ودا یا وداس بر مجموعۀ کتب مقدس چهارگانه هندوان اطلاق میشود. کتاب اول را ریگ مینامند و مجموعه ای است از ادعیه و سرودهای منظوم دینی. کتاب دوم موسوم است به یاجور و مرکب از ادعیۀ منثور است. کتاب سوم به نام ساما است ومشتمل بر ادعیه ای است که مخصوصاً باید سروده شود. کتاب چهارم معروف است به اتروا که حاوی عباداتی است که در استغفار از گناهان و لعن کافران و غیره به کار میرود. مجموعاً وداس را در زمان اورنگ زیب گورکانی، به امر یکی از برادران وی به پارسی ترجمه کرده اند
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
نام مادر ضحاک پادشاه. (منتهی الارب). نام مادر ضحاک تازی. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ دِ)
لحم ودک، گوشت فربه پیه ناک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ریگ توده است یا جایی است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وَدْ دا)
چربش فروش. (مهذب الاسماء) (از المنجد). فروشندۀ چربی. رجوع به ودک شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
عرق روسی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بلغت زند، راست و درست، ضد کج و دروغ. (از آنندراج) (از برهان) (ناظم الاطباء). هزوارش است برای کلمه راست. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
آنچه پیش خود کار میکند و احتیاج بمراقبت ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودک
تصویر ودک
فربه پرپیه
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بکام و میل خود رسیده باشد خود سر خود رای، هوی پرست هوس جوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وداک
تصویر وداک
چربی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بکام و میل خود رسیده باشد خود سر خود رای، هوی پرست هوس جوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودکامی
تصویر خودکامی
خود سری خودرایی، هوی پرستی هوس جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
اتوماتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکامه
تصویر خودکامه
دیکتاتور، مستبد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکامگی
تصویر خودکامگی
آبسولوتیسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکامگان
تصویر خودکامگان
مستبدان
فرهنگ واژه فارسی سره
اردک صحرایی
فرهنگ گویش مازندرانی
قایق، قایق کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
لک لک، پرنده ای سفید رنگ که از غار بزرگتر است
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش
فرهنگ گویش مازندرانی
کثیفی و ناپاکی، درد و ته نشست روغن داغ شده در دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی
بره ی نوزاد تا شش ماهگی را ولکا گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
بره ی یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی صحرایی که در سبزی پلو استفاده کننداین سبزی خاصیت
فرهنگ گویش مازندرانی