جدول جو
جدول جو

معنی ودخین - جستجوی لغت در جدول جو

ودخین
(وَ)
بر وزن پروین، جانوری است آبی و دندان دارد و گردنی دارد باریک و دراز و پیوسته در آبهای شور و ناصاف وتیره میباشد. گویند نابیناست و چشم ندارد و به هندی بوبو میگویندش. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تدخین
تصویر تدخین
دود کردن، دود کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 8هزارگزی شمال مشهد متصل به کشف رود، منطقه ای است جلگه ای و هوای معتدل دارد، سکنۀ آن 77 تن است، آب آن از رودخانه تأمین میشود، محصولش غلات، و شغل مردم زراعت و مالداری است و راه اتومبیل رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دود کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). دود برآمدن از آتش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بلند شدن دود آتش. (اقرب الموارد). تدخّن. (المنجد). دودآگین ساختن چیزی را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ قَ)
تثنیۀ ودق. (منتهی الارب). دو روی و دو جهت و دو جانب. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ودق شود.
- حرب ذات ودقین، جنگ سخت و این تشبیهی است به ابر ذات ودقین. (اقرب الموارد).
- ذات ودقین، بلا و سختی، گویا آن دو روی دارد یا از دو روی وارد میشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- سحابه ذات ودقین، ابر دارای دو باران سخت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُ خَ)
کاتب عقبه بن عامر مکنی به ابوالهیثم تابعی و محدث است. بسیاری از تابعین، تنها به یادگیری بسنده نکردند، بلکه به عنوان محدث به نشر سنت نبوی پرداختند. کسانی چون حسن بصری، ابن شهاب زهری و قتاده بن دعامه، از جمله محدثان بزرگی هستند که در عین حال از تابعین نیز محسوب می شوند. این ترکیب منحصر به فرد، به روایت های آنان اعتباری خاص بخشیده است، چرا که مستقیماً از اصحاب حدیث فرا گرفته اند.
لغت نامه دهخدا
(وَ)
تر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) :شی ٔ ودین، چیزی تر و چیز خیسانیده شده. (ناظم الاطباء) ، ترنهاده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدخین
تصویر تدخین
دود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودین
تصویر ودین
خیسانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدخین
تصویر تدخین
((تَ))
دود کردن، کشیدن سیگار و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
دود کردن، دود کشیدن، سیگار کشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد