کدام، کلمۀ استفهام برای پرسش در مورد انتخاب بین دو یا چند چیز، چه کسی؟، چه چیزی؟، برای مثال در صدر خواجه عرض کدامین جفا کنم / شرح نیازمندی خود یا ملال تو؟ (حافظ - ۸۱۶)
کدام، کلمۀ استفهام برای پرسش در مورد انتخاب بین دو یا چند چیز، چه کسی؟، چه چیزی؟، برای مِثال در صدر خواجه عرض کدامین جفا کنم / شرح نیازمندی خود یا ملال تو؟ (حافظ - ۸۱۶)
دهی است از دهستان درجزین بخش شهرستان همدان. دارای 271 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات و صیفی و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان درجزین بخش شهرستان همدان. دارای 271 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات و صیفی و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آنکه در کارها به خدا توجه دارد. متوجه بحق. مقابل خودبین. خداشناس: مبین در خود که خودبین را نظر نیست خدابین شو که خود دیدن هنر نیست. نظامی. خدابین شو که پیش اهل بینش تنک باشد حجاب آفرینش. نظامی. - امثال: هیچ خودبین خدابین نبود
آنکه در کارها به خدا توجه دارد. متوجه بحق. مقابل خودبین. خداشناس: مبین در خود که خودبین را نظر نیست خدابین شو که خود دیدن هنر نیست. نظامی. خدابین شو که پیش اهل بینش تنک باشد حجاب آفرینش. نظامی. - امثال: هیچ خودبین خدابین نبود
جمع واژۀ دیوان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم. (یادداشت مؤلف). رجوع به دیوان شود، جمع واژۀ دیوان به معنی دفتر محاسبه. دفتر حساب. دفتر عمومی برای ثبت درآمد و هزینه. (از یادداشت مؤلف) : و نزل و ربع این مستغلات به دواوین سلاطین نمی دهی. (سندبادنامه ص 166). عمران بن هرون همدانی انکار مساحت ضیاع خود کرد به نزدیک بعضی از والیان و حاکمان دواوین. (ترجمه تاریخ قم ص 106) ، فراهم آمدنگاه کتب و کتابت که در آن لشکریان و اهل عطیه مکتوب باشند. (آنندراج). رجوع به دیوان شود، کتاب و رسالۀ شعر هر شاعر. (یادداشت مؤلف). - علم دواوین، عبارت است از معرفت اشعار مدونه و ترکیب مصنوعه به اعتبار ترکیب و معنی و اعراب و بنا و سایر رموز و اشارات و عموم لطایف و مناسبات آن. این علم سه فایده دارد: اول آن که علم به کتابت و سنت به واسطۀ آنکه عربی الدلاله اند موقوف است بر نحو و صرف و لغت و غیر آن از اقسام عربیت و جمیع این اقسام بر دواوین عرب موقوف، زیرا که دلایل همه از آنجاست. و فایدۀ دوم، وظیفۀ صاحب این علم آن است که اول معانی مفردات کلمات را معلوم و بعد از آن به حسب ترکیب، معنی بیت را درک کند. و در وجوه اعراب کلمات اشعار تأویل نماید. فایدۀ سوم، ذکر اشعار لطیفه و ابیات سایره از عربی و فارسی مناسب در هر مقام. (از نفایس الفنون قسم 1 صص 73-74)
جَمعِ واژۀ دیوان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم. (یادداشت مؤلف). رجوع به دیوان شود، جَمعِ واژۀ دیوان به معنی دفتر محاسبه. دفتر حساب. دفتر عمومی برای ثبت درآمد و هزینه. (از یادداشت مؤلف) : و نزل و ربع این مستغلات به دواوین سلاطین نمی دهی. (سندبادنامه ص 166). عمران بن هرون همدانی انکار مساحت ضیاع خود کرد به نزدیک بعضی از والیان و حاکمان دواوین. (ترجمه تاریخ قم ص 106) ، فراهم آمدنگاه کتب و کتابت که در آن لشکریان و اهل عطیه مکتوب باشند. (آنندراج). رجوع به دیوان شود، کتاب و رسالۀ شعر هر شاعر. (یادداشت مؤلف). - علم دواوین، عبارت است از معرفت اشعار مدونه و ترکیب مصنوعه به اعتبار ترکیب و معنی و اعراب و بنا و سایر رموز و اشارات و عموم لطایف و مناسبات آن. این علم سه فایده دارد: اول آن که علم به کتابت و سنت به واسطۀ آنکه عربی الدلاله اند موقوف است بر نحو و صرف و لغت و غیر آن از اقسام عربیت و جمیع این اقسام بر دواوین عرب موقوف، زیرا که دلایل همه از آنجاست. و فایدۀ دوم، وظیفۀ صاحب این علم آن است که اول معانی مفردات کلمات را معلوم و بعد از آن به حسب ترکیب، معنی بیت را درک کند. و در وجوه اِعراب کلمات اشعار تأویل نماید. فایدۀ سوم، ذکر اشعار لطیفه و ابیات سایره از عربی و فارسی مناسب در هر مقام. (از نفایس الفنون قسم 1 صص 73-74)
از دوال. تسمه ای چرمی. دوالی: عمید خراسان می آمد و ساختی دوالین بر اسب افکنده بود و قبایی و ردایی پوشیده. (اسرار التوحید چ صفا ص 97). نردبان پایۀ دوالین بود کز پی آن بلندبالین بود. نظامی
از دوال. تسمه ای چرمی. دوالی: عمید خراسان می آمد و ساختی دوالین بر اسب افکنده بود و قبایی و ردایی پوشیده. (اسرار التوحید چ صفا ص 97). نردبان پایۀ دوالین بود کز پی آن بلندبالین بود. نظامی
ال وادیین، یاقوت گوید: این کلمه را به این صورت دیده ام ولی صحیح آن الوادیان است مگر آن را مانند ’اندرین’ و ’نصیبین’ بدانیم. و آن شهری است از کوههای سراه نزدیک شهرهای لوط. و قصد مجنون در این بیت همین شهر است: احب هبوط الوادیین و اننی لمستهزء بالوادیین غریب. (از معجم البلدان)
اِل وادیین، یاقوت گوید: این کلمه را به این صورت دیده ام ولی صحیح آن الوادیان است مگر آن را مانند ’اندرین’ و ’نصیبین’ بدانیم. و آن شهری است از کوههای سراه نزدیک شهرهای لوط. و قصد مجنون در این بیت همین شهر است: احب هبوط الوادیین و اننی لمستهزء بالوادیین غریب. (از معجم البلدان)
از ادات پرسش است و تردید را رساند کدامی کدام یک: (در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیاز مندی خود یا مل تو ک) (حافظ) توضیح: (کدامین {همیشه مقدم بر اسم آید
از ادات پرسش است و تردید را رساند کدامی کدام یک: (در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیاز مندی خود یا مل تو ک) (حافظ) توضیح: (کدامین {همیشه مقدم بر اسم آید