جدول جو
جدول جو

معنی وخی - جستجوی لغت در جدول جو

وخی
(وَ خی ی)
جمع واژۀ وخی . (منتهی الارب). رجوع به وخی شود
لغت نامه دهخدا
وخی
(وُ خی ی)
جمع واژۀ وخی . (منتهی الارب) (آنندراج). به معنی قاصد. (ناظم الاطباء). رجوع به وخی شود
لغت نامه دهخدا
وخی
(وَ)
منسوب است به وخان که نام شهری است از حدود ماوراءالنهر. ج، وخیان: خمداد جایی است که اندر وی بت خانه های وخیان است. (حدود العالم). و از حدود وی روی نمد زین و تیر وخی خیزد. (حدود العالم). رجوع به وخان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوخی
تصویر شوخی
مزاح، گستاخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وخیم
تصویر وخیم
سخت، دشوار، خطرناک، بد، ناگوار، ناسازگار
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
دشوار. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، سنگین و گران. (غیاث اللغات) (دهار) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، مرد گران و ناموافق. (از آنندراج) (منتهی الارب). مرد سنگین و گران و ناپسند. (ناظم الاطباء). ج، وخام. (منتهی الارب) (آنندراج). اوخام. (ناظم الاطباء)، ناسازگار و ناموافق. (فرهنگ فارسی معین) : و بحکم آنک برنج زار است آب آن وخیم باشد و ناگوار. (فارسنامۀ ابن بلخی) .، بد و زشت. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اگر در کار خوض کند (شیر) که عاقبتی وخیم... دارد... از وخامت آن او را بیاگاهانم. (کلیله و دمنه). عاقبت وخیم کدام است. (کلیله ودمنه). این جوری وخیم و ظلمی عظیم بود که بر این حیوان رفت. (سندبادنامه). اندیشید که عصیان بر ولی نعمت خویش عاقبتی وخیم دارد. (ترجمه تاریخ یمینی)، (طعام...) طعام ناگوارد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). ناگوارنده. (مهذب الاسماء)، (بلد...) شهر ناموافق برای ساکنانش. (از اقرب الموارد). شهر ناموافق باشندگان. شهر ناموافق و ناسازگار برای سکنی ̍. (ناظم الاطباء)، شی ٔ وخیم، چیز وباآور. (وبی ّ) . (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ)
وخد. وخدان. شتافتن شتر یا نوعی از رفتار شتر همچو رفتار شترمرغ یا گام فراخ نهاده رفتن آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پوییدن شتر. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به وخد و وخدان شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
اشکنۀ شهد. (منتهی الارب) (آنندراج). اشکنه و تریدی که از عسل سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
درخسته به نیزه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نیزه زده شده
لغت نامه دهخدا
تصویری از وخیم
تصویر وخیم
دشوار، سنگین و گران و سخت، ناموافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توخی
تصویر توخی
صواب جستن
فرهنگ لغت هوشیار
گستاخی بی شرمی بی حیایی، خوشی عشرت، مزاح هزل. مقابل جد جدی. یا شوخی نیست. سهل نیست آسان نیست: اداره یک مملکت شوخی نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وخیم
تصویر وخیم
((وَ))
دشوار، سنگین، ناگوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
گستاخی، بی شرمی، خوشی، عشرت، مزاح، هزل، مقابل جدی
شوخی خرکی: کنایه از شوخی دور از ادب و نزاکت
با کسی شوخی داشتن: با او صمیمی بودن، سر به سر او گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وخیم
تصویر وخیم
ناگوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
مزاح
فرهنگ واژه فارسی سره
بحرانی، بغرنج، پیچیده، خطرناک، خطیر، درام، دشوار، سخت، مخاطره آمیز، مهلک، وبیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
Bantering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
plaisanterie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
grapjes
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
冗談
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
התבדחות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
농담하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
bercanda
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
मजाक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
шутливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
Scherze
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
bromas
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
scherzo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
brincadeira
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
打趣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
żartobliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
жартівливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شوخی
تصویر شوخی
utani
دیکشنری فارسی به سواحیلی