جدول جو
جدول جو

معنی وخوشه - جستجوی لغت در جدول جو

وخوشه(فَ)
وخاشه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تباه و فرومایه و بی اعتبار گردیدن. (منتهی الارب) ، بددل شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ردی و زبون گشتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وخاشه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ونوشه
تصویر ونوشه
(دخترانه)
در گویش مازندران گل بنفشه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
(دخترانه)
تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگآنکه به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
چندین گل، دانه یا میوۀ به هم پیوسته که از ساقۀ گیاه یا شاخۀ درخت آویزان باشند مثلاً خوشۀ انگور، خوشۀ خرما، خوشۀ گندم، خوشۀ جو، در علم نجوم سنبله
فرهنگ فارسی عمید
(فَ لو لَ)
تباه و فرومایه و بی اعتبار گردیدن، ردی و زبون گشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بددل شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
وخامه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وخامه و وخم شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
جمع واژۀ وخش. (منتهی الارب) رجوع به وخش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وپوشه
تصویر وپوشه
چادر، مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
اجتماع گلها و یا میوه ها که بواسطه محوری که قائم بهمه آنهاست نگاهداشته شده اند مانند خوشه انگور و خرما و گندم و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
((ش))
چندین دانه میوه که به هم پیوسته و از شاخه درخت یا ساقه گیاه آویزان باشد، سنبله، ششمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود شهریور ماه در این برج دیده می شود، غوشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
اپی
فرهنگ واژه فارسی سره
سنبله، شنگله، دسته، گروه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوشه درخواب چون سبز و تازه است، دلیل فرزند و زیادتی مال و نعمت است و چون خوشه خشک بیند، دلیل که در آن سال تنگی و قحط و نیاز است. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
پناهگاه احشام درمراتع به هنگام برف و باران
فرهنگ گویش مازندرانی
بنفشه، بنفشه
فرهنگ گویش مازندرانی
مال خود، برای خود، برای خودم
فرهنگ گویش مازندرانی