پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، پیامبر، نبی اللّٰه، نبی، پیغامبر، پیمبر، رسول
پِیغَمبَر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، پیامبَر، نَبیَ اللّٰه، نَبی، پِیغامبَر، پیَمبَر، رَسول
بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : با ندا نمودند وخشور را بدید آن سراپا همه نور را. رودکی. یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا همی گویندپنداری که وخشورند یا گندا. دقیقی. بگفتار وخشور خود راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی. فردوسی. بگو ای خردمند از این در سخن قیاسی ز وخشور دادار کن. فردوسی. رجوع به غیاث اللغات و انجمن آرا و آنندراج شود
بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : با ندا نمودند وخشور را بدید آن سراپا همه نور را. رودکی. یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا همی گویندپنداری که وخشورند یا گندا. دقیقی. بگفتار وخشور خود راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی. فردوسی. بگو ای خردمند از این در سخن قیاسی ز وخشور دادار کن. فردوسی. رجوع به غیاث اللغات و انجمن آرا و آنندراج شود
دهی است از دهستان خدابندۀ بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 14 هزارگزی مشرق گل تپه و 2 هزارگزی شمال وصله قرار دارد، ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر با 300 تن سکنه، و زبان مردم آن ترکی است، از آب چشمه و قنات مشروب میشود، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و مختصری صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابندۀ بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 14 هزارگزی مشرق گل تپه و 2 هزارگزی شمال وصله قرار دارد، ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر با 300 تن سکنه، و زبان مردم آن ترکی است، از آب چشمه و قنات مشروب میشود، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و مختصری صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
جامۀ نهاده برای تبدیل جامه ای که در بر است، (از یادداشت مؤلف)، جامۀ اضافی برای تبدیل، گویند: دو جامه یا لباس ها شورواشور خریدم، یعنی تا یکی را در بر کنم و دیگری را بنهم و نگهدارم برای تبدیل، (از یادداشت مؤلف)
جامۀ نهاده برای تبدیل جامه ای که در بر است، (از یادداشت مؤلف)، جامۀ اضافی برای تبدیل، گویند: دو جامه یا لباس ها شورواشور خریدم، یعنی تا یکی را در بر کنم و دیگری را بنهم و نگهدارم برای تبدیل، (از یادداشت مؤلف)
وخشورپند. (برهان). وخشوربند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شریعت که پیغمبران قرار داده باشند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وخشوربند و وخشورپند شود
وخشورپند. (برهان). وخشوربند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شریعت که پیغمبران قرار داده باشند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وَخشوربند و وخشورپند شود
شریعت یعنی شرعی که پیغمبران قرار دهند و با بای ابجد (وخشوربند) هم درست است. (برهان). به معنی شریعت باشد که پیغمبران قرار داده باشند و آن را وخشوربند نیز گویند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وخشور و وخشوربند شود
شریعت یعنی شرعی که پیغمبران قرار دهند و با بای ابجد (وَخشوربند) هم درست است. (برهان). به معنی شریعت باشد که پیغمبران قرار داده باشند و آن را وخشوربند نیز گویند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وخشور و وخشوربند شود