جدول جو
جدول جو

معنی وجودی - جستجوی لغت در جدول جو

وجودی
(وُ دی ی)
منسوب است به وجود. خلاف عدمی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، (اصطلاح منطقی) آنچه که سلب جزو مفهوم آن نباشد و مقابل آن عدمی است که سلب جزو مفهوم آن است و به همین معنی عدمی در تعریف قضیۀ معدوله به کار میرود، وجودی عبارت است از آنچه شأن آن وجود خارجی است و مقابل این قسم از وجودی نیز عدمی است، وجودی به معنای موجود خارجی نیز آید و مقابل این قسم نیز عدمی آید، وجودی به خود وجود نیز اطلاق گردد، آنچه ثبوت آن برای موصوف منوط باشد به وجود آن برای موصوف، چون سیاهی در جسم. مایکون ثبوته لموصوفه بوجوده له. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به شرح مواقف و حاشیۀ مولانا عبدالحکیم شود
لغت نامه دهخدا
وجودی
وجود در فارسی: بودش و بنگرید به اگز یستانسیالیست منسوب به وجود
تصویری از وجودی
تصویر وجودی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وُ)
منسوب به ورود.
- در ورودی، دری که از آن به جایی وارد میشوند. در برابر در خروجی.
، آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد.
- امتحانات ورودی، کنکور
لغت نامه دهخدا
در آیی منسوب به ورود آنچه مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد: امتحانات ورودی در ورودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجود
تصویر وجود
هستی، خلاف عدم
فرهنگ لغت هوشیار
نقدی، آنچه از پول و اعتبار و ارز و لوازم و ابزار و اشیا وجود داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
وجودیه در فارسی مونث وجودی بودشی و هست گوهری (اصالت وجود) مونث وجودی. یا قضیه وجودیه. قضیه مطلقه خاصه است که حکم در آن بوجودایجاب یاسلب کند نه بامکان صرف. یا وجودیه لادائمه. قضیه مطلقه ای که مقید به لادوام باشد، یا وجودیه لاضروریه. قضیه مطلقه ای که مقید به لاضرورت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورودی
تصویر ورودی
منسوب به ورود، آن چه مخصوص و مربوط به ورود و دخول کسان در جایی باشد، در ورودی، امتحانات ورودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وجود
تصویر وجود
هستی، فرتاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
دارایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورودی
تصویر ورودی
درآیگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
در، دروازه، مدخل
متضاد: خروجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پول، اعتبار، موجودیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
جردٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
Inventory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
מלאי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
فہرست
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
รายการสินค้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
hesabu ya mali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
库存
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
在庫
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
재고
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
envanter
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
তালিকা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
सूची
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
Inventar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventaris
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
інвентар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
инвентарь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inwentarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موجودی
تصویر موجودی
inventaris
دیکشنری فارسی به اندونزیایی