- وجسان (وَ)
آنچه در گوش خورد از آواز و جز آن. وجس. (منتهی الارب) ، ترس و بیم و هراسی که از برآمدن بانگ و آواز حاصل شود. (ناظم الاطباء)
معنی وجسان - جستجوی لغت در جدول جو
- وجسان (فَ نَ)
فزع کردن از آنچه در دل واقع شود یا از آواز و جز آن که شنیده گردد. (از اقرب الموارد). رجوع به وجس شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قوۀ باطنی که خوب و بد اعمال به وسیلۀ آن ادراک می شود، نفس و قوای باطنی آن، یافتن مطلوب، یافتن
(قَ دَ حَ)
لغت نامه دهخدا
به شتاب رفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ولس شود، فراخ رفتن شتر. (تاج المصادر بیهقی)
(فَطْءْ)
لغت نامه دهخدا
وجب. وجیب. طپیدن دل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (المصادر زوزنی). رجوع به وجب شود
(وِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ وجذ، به معنی مغاکی در کوه که آب در آن گرد آید و حوض. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به وجذ شود
دهی جزء دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم، در یک هزارگزی راه فرعی دستجرد به سرهه رود. سکنه 308 تن. آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آنجا غلات، بنشن، باغات انگور، بادام و قیسی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
درون، ضمیر، شعور، تدین
