خون آلود کردن سنگریزه پای را. (منتهی الارب). در اقرب الموارد و المنجد به کسر واو به همین معنی آمده است خون آلود کردن سنگریزه پای را. (اقرب الموارد) (المنجد)
خون آلود کردن سنگریزه پای را. (منتهی الارب). در اقرب الموارد و المنجد به کسر واو به همین معنی آمده است خون آلود کردن سنگریزه پای را. (اقرب الموارد) (المنجد)
موأمه. سازواری نمودن کسی را یا مباهات کردن با وی. در مثل گویند لولا الوئام لهلک الانام، یعنی اگر موافقت در میان مردم نبودی از جدال و خلاف هلاک شدندی یا مردم که کارهای نیکو و پسندیده میکنند نه از سرشت و سیرت است بلکه از راه مباهات و تشبیه به نیکوکاران و بلندهمتان. (منتهی الارب)
موأمه. سازواری نمودن کسی را یا مباهات کردن با وی. در مثل گویند لولا الوئام لهلک الانام، یعنی اگر موافقت در میان مردم نبودی از جدال و خلاف هلاک شدندی یا مردم که کارهای نیکو و پسندیده میکنند نه از سرشت و سیرت است بلکه از راه مباهات و تشبیه به نیکوکاران و بلندهمتان. (منتهی الارب)
جزا دادن بگناه. (زوزنی). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه. (تاج المصادر بیهقی) : اثمه اﷲ فی کذا اثما و اثاما، گناهکار شمارد او را خدای در این کار. (منتهی الارب).
جزا دادن بگناه. (زوزنی). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه. (تاج المصادر بیهقی) : اثمه اﷲ فی کذا اَثما و اثاما، گناهکار شمارد او را خدای در این کار. (منتهی الارب).
جمع واژۀ وخیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وخیم شود، جمع واژۀ وخم به معنی مرد گران و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به وخم شود، جمع واژۀ وخوم. (ناظم الاطباء). رجوع به وخوم شود
جَمعِ واژۀ وخیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وخیم شود، جَمعِ واژۀ وَخم به معنی مرد گران و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به وخم شود، جَمعِ واژۀ وخوم. (ناظم الاطباء). رجوع به وخوم شود