جدول جو
جدول جو

معنی وثام - جستجوی لغت در جدول جو

وثام(تَ)
خون آلود کردن سنگریزه پای را. (منتهی الارب). در اقرب الموارد و المنجد به کسر واو به همین معنی آمده است
خون آلود کردن سنگریزه پای را. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولام
تصویر ولام
(پسرانه)
، پیام، پاسخ (نگارش کردی: وهام)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آثام
تصویر آثام
اثم ها، گناهان، بزه ها، جمع واژۀ اثم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وثاق
تصویر وثاق
اتاق، خانه، برای مثال دوش سرمست آمدم به وثاق / با حریفی همه وفا و وفاق (انوری - ۲۶۹)، خیمه، سراپرده، مسکن، منزل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورام
تصویر ورام
هر چیز سبک و کم وزن، مقابل جوهر، در فلسفه عرض، برای مثال جوهر محض الهی نفس اوست / و این جهان یکسر بر آن جوهر ورام (ناصرخسرو - ۳۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لثام
تصویر لثام
دهان بند، پارچه ای که پایین صورت را تا زیر چشم ها می پوشاند
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
جمع واژۀ حثمه. حثمه
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ صَ)
موأمه. سازواری نمودن کسی را یا مباهات کردن با وی. در مثل گویند لولا الوئام لهلک الانام، یعنی اگر موافقت در میان مردم نبودی از جدال و خلاف هلاک شدندی یا مردم که کارهای نیکو و پسندیده میکنند نه از سرشت و سیرت است بلکه از راه مباهات و تشبیه به نیکوکاران و بلندهمتان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهان بند. (منتهی الارب) :
بدنها همه در دوتویی زره
زنخها همه در دوتایی لثام.
مسعودسعد.
، روی بند. نقاب
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ رثمه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). جمع واژۀ رثمه، بمعنی باران نرم و ریز. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ رثمه. (منتهی الارب). جمع واژۀ رثمه، بمعنی باران نرم و ریزه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام کفتار ماده، غنیمت بسیار. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ اثم، بزه ها، گناهان
لغت نامه دهخدا
(اَ)
وادیی است در جهنّم
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پاداش بزه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ / رِ)
جزا دادن بگناه. (زوزنی). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه. (تاج المصادر بیهقی) : اثمه اﷲ فی کذا اثما و اثاما، گناهکار شمارد او را خدای در این کار. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(ثَوْ وا)
سیرفروش
لغت نامه دهخدا
(وِ)
جمع واژۀ وخیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وخیم شود، جمع واژۀ وخم به معنی مرد گران و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به وخم شود، جمع واژۀ وخوم. (ناظم الاطباء). رجوع به وخوم شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آکنده گوشت گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). آکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
یوتام. از پادشاهان بنی اسرائیل بوده. صاحب مجمل التواریخ گوید: ’یوثام شانزده سال ملک بود’. (مجمل التواریخ والقصص ص 144)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وزام
تصویر وزام
شتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آثام
تصویر آثام
بزه ها، گناهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثام
تصویر رثام
جمع رثمه، ریزه باران ها نرمه باران ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوام
تصویر ثوام
سیر فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثام
تصویر جثام
خفتک (کابوس)
فرهنگ لغت هوشیار
دهان بند، روی بند دهان بند: بدنها همه در دوتویی زره ز نخها همه در دوتایی لثام. (مسعود سعد لغ)، نقاب روی بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وثاق
تصویر وثاق
بند و قید، گرفتاری خانه، حجره و سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحام
تصویر وحام
تک تنها یکه، بی ریشه بی تبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسام
تصویر وسام
داغ داغ ستوران، نشان نشان شایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورام
تصویر ورام
چیزهای سبک و کم وزن، سهل و آسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقام
تصویر وقام
تازیانه، وسه وسه چوبدستی (عصا)، شمشیر، رسن ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورام
تصویر ورام
((وَ))
سهل و آسان، کمی و نقصان در وزن یا اندازه چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وثاق
تصویر وثاق
((وِ یا وُ))
خانه، اطاق، حرم سرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لثام
تصویر لثام
((لِ))
دهان بند، نقاب، روی بند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آثام
تصویر آثام
جمع اثم، گناه ها، بزه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آثام
تصویر آثام
گناهان، گناهها
فرهنگ واژه فارسی سره