سام ابرص. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کربسه یا جانوری است شبیه کربسه و بدانجهت به این نام خوانده شده که سبک و چست و تیزحرکت است. (منتهی الارب). یکی از گونه های مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). ج، وزغ، اوزاغ، وزغان، وزاغ، ازغان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وزغ شود، نوعی ازچلپاسه است که عقرب را فرومیبرد و گوشت وی زهر قاتل است اگر در میان شراب افتد و بمیرد آن شراب هم زهر قاتل گردد. (برهان) (از ناظم الاطباء). غوک. (غیاث اللغات از جهانگیری). حربا. (غیاث اللغات از منتخب)
سام ابرص. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کربسه یا جانوری است شبیه کربسه و بدانجهت به این نام خوانده شده که سبک و چست و تیزحرکت است. (منتهی الارب). یکی از گونه های مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). ج، وَزَغ، اوزاغ، وِزغان، وِزاغ، اِزغان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وزغ شود، نوعی ازچلپاسه است که عقرب را فرومیبرد و گوشت وی زهر قاتل است اگر در میان شراب افتد و بمیرد آن شراب هم زهر قاتل گردد. (برهان) (از ناظم الاطباء). غوک. (غیاث اللغات از جهانگیری). حربا. (غیاث اللغات از منتخب)
جایی است در دربند یا بدهنا و آن را شبی است که در آن شب بنی تمیم بر بنی عامر بن صعصعه شبیخون زدند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به معجم البلدان شود
جایی است در دربند یا بدهنا و آن را شبی است که در آن شب بنی تمیم بر بنی عامر بن صعصعه شبیخون زدند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به معجم البلدان شود
برگزیده و بهترین از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در اقرب الموارد حتار کل شی ٔ آمده نه خیارکل شی ٔ بنابر این حتار به معنی صرف الشی ٔ و ما استدار به است مانند گوشت که دور ناخن را احاطه میکند، پرده ای است میان دو سوراخ بینی. (منتهی الارب) (المنجد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پلک بینی. (مهذب الاسماء) ، کرکرانکی است ریزه در اعلای گوش، پوستکی میان سبابه و ابهام یا میان هر دو انگشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ستون خانه یک یک نهاده، رگ درونی نره یا رگ پوست آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رگ اندرون ذکر. (مهذب الاسماء) ، پی که فراگیرد مخرج سرگین اسب را، پی زیر زبان، پی پشت و ما بین نوک بینی و بروت، جای گذشت تیر از کمان. وتر جمع است در همه معانی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
برگزیده و بهترین از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در اقرب الموارد حِتار کل شی ٔ آمده نه خیارکل شی ٔ بنابر این حتار به معنی صرف الشی ٔ و ما استدار به است مانند گوشت که دور ناخن را احاطه میکند، پرده ای است میان دو سوراخ بینی. (منتهی الارب) (المنجد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پلک بینی. (مهذب الاسماء) ، کرکرانکی است ریزه در اعلای گوش، پوستکی میان سبابه و ابهام یا میان هر دو انگشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ستون خانه یک یک نهاده، رگ درونی نره یا رگ پوست آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رگ اندرون ذکر. (مهذب الاسماء) ، پی که فراگیرد مخرج سرگین اسب را، پی زیر زبان، پی پشت و ما بین نوک بینی و بروت، جای گذشت تیر از کمان. وَتر جمع است در همه معانی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)