جدول جو
جدول جو

معنی وتائر - جستجوی لغت در جدول جو

وتائر
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وتیره بر وزن سفینه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وتیره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وتار
تصویر وتار
(پسرانه)
مقاله، سخنرانی (نگارش کردی: وتار)
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ ءِ)
آله ستائر، از آلات محاصره است که بوسیلۀ آن خویش رااز تیررس محافظت کنند و در حصارها و کشتیها خود را بوسیلۀ آن از خطر نگاه دارند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 138) ، پوشش. (آنندراج) ، جمع واژۀ ستاره. (منتهی الارب) ، (اصطلاح عرفان) عبارت است از صور اکوان چه آن صور مظاهر اسماء الهیه اند که از پس پرده ها شناخته شوند چنانچه شیبانی این معنی را در لباس نظم جلوه گر ساخته و گفته:
تجلّیت للاکوان خلف ستورها
فنمت بماضعت علیه الستائر.
کذا فی اصطلاحات الصوفیه (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وثیره. (منتهی الارب) (آنندراج). زن پرگوشت یا فربه بایستۀ همخوابگی. (آنندراج). رجوع به وثیره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
وتائر. جمع واژۀ وتیره. (منتهی الارب). رجوع به وتیره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وکیره، به معنی مهمانی بنای نو. (مهذب الاسماء). رجوع به وکیره شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
از تور، جاری و روان شونده. (از منتهی الارب) ، مداومت کننده بر کاری بعد فتور در آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَتْ تا)
زه تاب. (دهار) (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَسْوْ)
مواتره. (منتهی الارب). در پی یکدیگر شدن، یک روز یا دو روز در میان روزه داشتن، نامه و خبر در پی یکدیگر فرستادن یکان یکان با مهلت. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به مواتره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تائر
تصویر تائر
مداومت کننده، از تور جاری و روان شونده
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که کشت نشود، زمین رها شده و بایر
فرهنگ گویش مازندرانی