جدول جو
جدول جو

معنی وباطه - جستجوی لغت در جدول جو

وباطه(فُ)
وبط. وبوط. سست رأی گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سست شدن. (ناظم الاطباء). رجوع به وبط و وبوط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ قَصْ صُ)
رباطه. سخت شدن دل. (ناظم الاطباء). سنگین دل شدن. (اقرب الموارد) (ازمتن اللغه) ، الهام کردن صبر و قوی دل گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء). الهام صبر و قوت قلب. (از متن اللغه). شکیبا گردانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَبْ با طَ)
لغتی است در زباطه (مرغابی). (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ طَ)
مرغابی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ثَ غَ)
نگاه داشتن کسی یا چیزی را بهوش، ضبطت الارض، باران باریده شد زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وِ طَ)
مکر و خدیعه. (اقرب الموارد). رجوع به وراط شود
لغت نامه دهخدا
(فُ زَ)
ناگوارد و گران گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، چراگاه ناگواردناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وبال شود
لغت نامه دهخدا
(وَبْ با غَ)
کون و است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : کذبت وباغته، ای ضرط. (از منتهی الارب) (آنندراج) ،یعنی تیز داد. (ناظم الاطباء). رجوع به وباعه شود
لغت نامه دهخدا
(وَبْ با عَ)
کون و است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). دبر. (بحر الجواهر). است. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جان دانۀ کودک. (از منتهی الارب). آنجای از سر کودک که نرم و جنبان است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وِ رَ)
جمع واژۀ وبر و آن جانوری است. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به وبر شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
وباء. اباء. اباءه. بسیاربیماری گردیدن زمین. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رباطه
تصویر رباطه
سخت دلی سنگدلی، نوید یافتن، شکیب یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباطه
تصویر سباطه
فرو هشتگی در موی، تپ زدگی، خاکروبه، آخالدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وساطه
تصویر وساطه
وساطت در فارسی میانجیکی میانگیری میانجیگری پا در میانی
فرهنگ لغت هوشیار