بازگردیدن. (آنندراج). بازگشتن. مراجعت کردن. برگشتن. انصراف: رهی کان از شدن باشد نشیبی چو واگشتی همی باشد فرازی. ناصرخسرو. نشاید کردبر بیمار خود زور که بس بیمار واگشت از لب گور. نظامی. به واگشتن توانی زین طرف رست که کپی هم بدین فن ز آن کشف رست. نظامی. چون که واگشتم ز حیرتهای دل طفل را آنجا ندیدم وای دل. مولوی. چون که واگشتم ز پیکار برون روی آوردم به پیکار درون. مولوی
بازگردیدن. (آنندراج). بازگشتن. مراجعت کردن. برگشتن. انصراف: رهی کان از شدن باشد نشیبی چو واگشتی همی باشد فرازی. ناصرخسرو. نشاید کردبر بیمار خود زور که بس بیمار واگشت از لب گور. نظامی. به واگشتن توانی زین طرف رست که کپی هم بدین فن ز آن کشف رست. نظامی. چون که واگشتم ز حیرتهای دل طفل را آنجا ندیدم وای دل. مولوی. چون که واگشتم ز پیکار برون روی آوردم به پیکار درون. مولوی
دهی است از بخش خوان شهرستان گلپایگان واقع در 7000 گزی جنوب خاوری خوانسار و 6000 گزی خاور راه شوسۀ خوانسار به اصفهان نقطه ای است کوهستانی، سردسیر که 626 تن سکنه دارد، با آب قنات مشروب میشود و محصول آن غلات، تنباکو و لبنیات و شغل ساکنان آن زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از بخش خوان شهرستان گلپایگان واقع در 7000 گزی جنوب خاوری خوانسار و 6000 گزی خاور راه شوسۀ خوانسار به اصفهان نقطه ای است کوهستانی، سردسیر که 626 تن سکنه دارد، با آب قنات مشروب میشود و محصول آن غلات، تنباکو و لبنیات و شغل ساکنان آن زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
یکی از پنج قسم آتشی که دراوستا آمده است و آن آتشی است که در ابر است یعنی صاعقه و چهار آتش دیگر عبارت است از: برزروه، هوفریان، اوروازشت، سپنت. (ایران در زمان ساسانیان ص 167)
یکی از پنج قسم آتشی که دراوستا آمده است و آن آتشی است که در ابر است یعنی صاعقه و چهار آتش دیگر عبارت است از: برزروه، هوفریان، اوروازشت، سپنت. (ایران در زمان ساسانیان ص 167)