جدول جو
جدول جو

معنی وأنه - جستجوی لغت در جدول جو

وأنه(وَءْ نَ)
زن پهن تن. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تأنیث وأن است. رجوع به وأن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَءْ نَ)
حلقۀ بینی شتر که از پی باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ نَ)
ناف و گرداگرد آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تهیگاه یا پیه پارۀ چسبیده در باطن پوستک. (منتهی الارب). تهیگاه و گویند پیه چسبیده به باطن صفاق. ج، مأنات، مؤون. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَءْ یَ)
وئیّه. دیگ فراخ، کاسۀ فراخ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ مَ)
مردی که کار و نقل و حکایت کار دیگری کند. (آنندراج). الذی یعمل کما یصنع غیره فیحکیه. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(وَءْ لَ)
سرگین گوسفند و شتر فراهم آمدۀ درهم چسبیده یا کمیز و سرگین شتر فقط. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَءْ طَ)
مره است برای وأط یعنی یکمرتبه زیارت کردن قوم را. (از اقرب الموارد) ، لجه ای از لجه های آب. (اقرب الموارد) ، جای بلند از زمین. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کِ نَ)
تأنیث واکن است. رجوع به واکن شود
لغت نامه دهخدا
(وَءْنْ)
پهن. عریض. (از منتهی الارب). هر چیز عریض. (از اقرب الموارد) ، مرد پهن تن. (منتهی الارب). رجل عریض. و هی وأنه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واهنه
تصویر واهنه
مونث واهن سست، بازو، مهره گردن، دنده فرودین
فرهنگ لغت هوشیار
بهانه، از دهکده های امیری واقع در لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی