- والد
- پدر
معنی والد - جستجوی لغت در جدول جو
- والد
- پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابا، آتا، اب، بابو، اتا، بابا، ابی
- والد
- پدر، بابا
- والد ((ل))
- پدر، اب
- والد
- Parent
- والد
- pai/mãe
- والد
- padre/madre
- والد
- rodzic
- والد
- родитель
- والد
- батько/мати
- والد
- ouder
- والد
- Elternteil
- والد
- parent
- والد
- genitore
- والد
- माता-पिता
- والد
- পিতা-মাতা
- والد
- ebeveyn
- والد
- mzazi
- والد
- הוֹרֶה
- والد
- orang tua
- والد
- ผู้ปกครอง
- والد
- والدٌ/والدةٌ
- والد
- والد/والدہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مادر، انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند، اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر، برانگیزنده، باعث، زمین، خاک، هر یک از عناصر چهارگانه
مادر مام مادر ام: (مگر پیش ازمرگ روی آن پدربزرگواربازبینم وبرین کار زود باید که برسد و (بر) والده من سلام بخواند) یا والده آقا مصطفی. زن خانه و مادر بچه های شخص زوجه. والده بچه ها. مادر بچه ها والده آقا مصطفی زوجه
جمع خالده، دیگپایه ها، خرسنگ ها تخته سنگ ها
بهم زادن، تناسل، بسیار شدن
بسیار بچه آوردن، بسیار شدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
جمع مولد، مادران زایندگان جمع مولد