جدول جو
جدول جو

معنی والاسریر - جستجوی لغت در جدول جو

والاسریر
پادشاه والامقام، بلندمرتبه
تصویری از والاسریر
تصویر والاسریر
فرهنگ فارسی عمید
والاسریر(سَ)
والامقام. عالی شأن. والاجناب، پادشاه توانا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
والاسریر
پادشاه مقتدر، والامقام بلند مرتبه
تصویری از والاسریر
تصویر والاسریر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از والاسر
تصویر والاسر
سرفراز، بلندمرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
علو مقام و حسب. سرفرازی. والاسر بودن. صفت والاسر. رجوع به والاسر شود:
ترا گر فزون است والاسری
ولیکن نداری ز من برتری.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
منسوب به بالاسر، تکیه کلامی زنان را در خطاب بیکدیگر، بمزاح، قزوینی چه قزوینیان بتقلید ترکان اطفال و زیردستان و یا اکفاءو اقران را بالام خطاب کنند. رجوع به بالامجان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
اصطلاح خاص شیعی در برابر شیخی. شیعۀ غیرشیخی. مقابل پشت سری و علت آن اینست که شیخیه نماز جماعت را در پائین پای حرم حسینی (امام حسین علیه السلام) میخوانند بخلاف منکرین خود یعنی فقهای آن بقعۀ مبارکه در بالای سر نماز میخوانند و به بالاسری مشهورند. (از روضات الجنات چ تهران ص 26). شیخیه بچهار رکن از اصول دین معتقدند از این قرار: توحید، نبوت، امامت، اعتقاد به شیعۀ کامل (رکن رابع). در صورتی که متشرعه یابالاسری ها به پنج اصل معتقدند از اینقرار: توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد. (از روضات الجنات). این اعتقاد مذهبی خصوصاً در کرمان در سالهای اواخر حکومت قاجاریه مورث کشمکش ها و اختلافات شدید بوده است. در این باب رجوع کنید بتاریخ وزیری چ باستانی پاریزی صص 440 -446 و همچنین رجوع به احمد احسایی شود.
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عالیمقام. والاحسب. بلندمرتبه. سرافراز:
نه خسرونژادی نه والاسری
پدرت از سپاهان بد آهنگری.
فردوسی.
بر بخردان مرگ والاسران
به از زندگانی بدگوهران.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از والاسری
تصویر والاسری
بلند مرتبگی سرفرازی: (تراگر فزونست و الاسری و لیکن ندای زمن برتری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والاسر
تصویر والاسر
بلند مرتبه سرفراز: (بر بخردان مرگ والاسران به از زندگانی بد گوهران) (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار