- واقفی
- ایستنده بنگرید به واقفه
معنی واقفی - جستجوی لغت در جدول جو
- واقفی ((ق))
- وقوف، آگاهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع واقف، آگاهان ور ستادگران جمع (عربی) واقف در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
از تازی درفارسی آگاهی وقوف اطالع آگاهی
راستین
مونث واقف و ایستنده گروهی که نه علی بن ابی طالب علیه السلام را برتر از یاران دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله می دانستند و نه هیچیک ازیاران پیامبر صلی الله علیه و آله را برتر از علی علیه السلام مونث واقف جمع (عرقی) واقفات، کسانی که بر خلاف جمهور در یکی از مسایل امامت در قبول رای اکثریت توقف میکردند: مثلا جماعتی از معتزله مثل ابو علی جبائی و پسر را ابو هاشم را که نه علی بن ابی طالب را بر دیگر صحابه و نه صحابه دیگر را بر او افضل میدانستند از زمره واقفه خوانده اند منسوب بدان واقفی است
راستینه راستکی منسوب به واقع حقیقی محقق راست
Actual, Factual, Real, Veritable
real, factual, verídico
actual, fáctico, real, verídico
rzeczywisty, faktyczny, prawdziwy
фактический , реальный , подлинный
фактичний , реальний , справжній
daadwerkelijk, feitelijk, echt, waar
tatsächlich, faktisch, real, wahrhaftig
réel, factuel, véritable
reale, fattuale, veritiero
वास्तविक , असली , वास्तविक
প্রকৃত , বাস্তবিক , বাস্তব , প্রকৃত
실제의 , 사실의 , 진정한
halisi
实际的 , 事实的 , 真实的
実際の , 本物の
ממשי , עובדתית , אמיתי , אמיתי
nyata, faktual, sebenarnya
ที่แท้จริง , จริง , จริง , แท้จริง
فعليٌّ , حقيقيٌّ , حقيقيٌّ
حقیقی , حقیقتی , حقیقی , حقیقی
آگاه
وقف کننده، داننده و آگاه، ایستاده، بازایستاده
به اندازۀ کافی، وفا کننده به عهد، به سر برندۀ پیمان، کسی که به عهد و پیمان خود وفا می کند، تمام و کامل
حافظ، نگهبان، حامی، مانع