جدول جو
جدول جو

معنی واشیات - جستجوی لغت در جدول جو

واشیات
جمع واشیه، رجوع به واشیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عادیات
تصویر عادیات
(دخترانه)
نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غانیات
تصویر غانیات
غانیه ها، زنانی که به واسطۀ زیبایی خود بی نیاز از زینت باشند، جمع واژۀ غانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهیات
تصویر ماهیات
ماهیت، حقیقت، طبیعت، نهاد، سرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاشیست
تصویر فاشیست
پیرو و طرفدار فاشیسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالیات
تصویر عالیات
جمع واژۀ عالیه، عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب، بزرگ، مهم، رفیع، بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، جمع واژۀ باقی
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادیات
تصویر عادیات
صدمین سورۀ قرآن کریم، مکی و دارای ۱۱ آیه، والعادیات
مؤنث واژۀ عادّی، ویژگی آنچه مطابق با عادت معمول است، معمول، متداول، آنچه برتری و امتیازی ندارد، معمولی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاصیات
تصویر خاصیات
خاصیت، خوی و طبیعت مخصوص کسی یا چیزی، فایده و اثر چیزی، اثر، خاص بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غادیات
تصویر غادیات
غادیه ها، صبح ها، بامدادان، جمع واژۀ غادیه
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان بالا گریو بخش ملاوی شهرستان خرم آبادواقع در یازده هزارگزی جنوب شرقی ملاوی و بیست هزارگزی مشرق راه شوسۀ خرم به اندیمشک، ناحیه ای است کوهستانی با هوای معتدل و 500 تن سکنه، آب آن از چشمه و چاه، محصول آن غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری و فرشبافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
جمع واژۀ وشایه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وشایه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واقیه است، رجوع به واقیه شود
لغت نامه دهخدا
مونث عاشر، آیه دهم از ده آیه قرآن جمع عواشر و اعشار، نصیب قمار و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عادیه، باز دارنده ها تازندگان دوندگان آیینی ها، نام یکی از سیمناد های نپی مونث عادی جمع عادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالیات
تصویر عالیات
جمع عالیه، بنگرید به عالیه جمع عالیه: حضرات عالیات عتبات عالیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاریات
تصویر غاریات
تیره ده مستان
فرهنگ لغت هوشیار
ابر بامدادی، جمع غادیات غوادی، باران بامدادی، بامداد، مونث غادی در بامداد رونده، جمع غوادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غابیات
تصویر غابیات
تیره بسد های هزار چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاشبات
تصویر عاشبات
چرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحیات
تصویر صاحیات
شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمشیات
تصویر تمشیات
جمع تمشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفاشیات
تصویر خفاشیات
شواکیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصیات
تصویر خاصیات
طبیعت خوی. سجیه خاصه، فایده اثر، جمع خصائص (خصایص) خاصیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنشیات
تصویر حنشیات
مار وارگان
فرهنگ لغت هوشیار
نخستین ها، بن ها نمودها، جمع اولیه: نخستینهااولها، تصورات و تصدیقات بدیهی و قضایای ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاکیات
تصویر زاکیات
مونث زاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسیات
تصویر راسیات
جمع راسیه، ایستاها کوه های استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاریات
تصویر ذاریات
جمع ذاریه، بادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
بازمانده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشریات
تصویر اشریات
نیشداران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غانیه، برنا زنان پاک زنان بساز زنان سازگار مونث غانی زنی که به سبب حسن خویش بی نیاز از زیور باشد، زنی که به سبب سرمایه خویش از شوهر خود بی نیاز باشد، زن جوان پاکدامن با شوی، جمع غانیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره