جدول جو
جدول جو

معنی واشور - جستجوی لغت در جدول جو

واشور
جامۀ نهاده برای تبدیل جامه ای که در بر است، (از یادداشت مؤلف)، جامۀ اضافی برای تبدیل، گویند: دو جامه یا لباس ها شورواشور خریدم، یعنی تا یکی را در بر کنم و دیگری را بنهم و نگهدارم برای تبدیل، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
واشور
دهی است از دهستان خدابندۀ بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 14 هزارگزی مشرق گل تپه و 2 هزارگزی شمال وصله قرار دارد، ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر با 300 تن سکنه، و زبان مردم آن ترکی است، از آب چشمه و قنات مشروب میشود، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و مختصری صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
واشور
جامه اضافی برای تبدیل و عوض کردن
تصویری از واشور
تصویر واشور
فرهنگ لغت هوشیار
واشور
لباس اضافی برای تعویض لباسی که پوشیده اند
شور واشور: دو یا چند جامه که یکی را به تن کنند و دیگری را بشویند و تمیز کنند
تصویری از واشور
تصویر واشور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاشور
تصویر عاشور
(پسرانه)
روز دهم از ماه محرم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باشور
تصویر باشور
(پسرانه)
جنوب (نگارش کردی: باشور)
فرهنگ نامهای ایرانی
وسیله ای متشکل از یک لولۀ توخالی و حقه ای در انتهای آنکه برای کشیدن تریاک به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وخشور
تصویر وخشور
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، پیامبر، نبی اللّٰه، نبی، پیغامبر، پیمبر، رسول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از والور
تصویر والور
ارزش، اهمیت، نوعی چراغ خوراک پزی نفت سوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاشور
تصویر هاشور
خطوط موازی و نزدیک به هم که در طراحی، نقشه کشی یا حکاکی برای سایه روشن زدن یا مشخص کردن بخش های مورد نظر به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشور
تصویر ماشور
هر چیز درهم آمیخته، چیزهای به هم آمیخته
فرهنگ فارسی عمید
(پُرْ)
مأخوذ از لاتین، جهاز دودی. (ناظم الاطباء). به معنی کشتی، کشتی دودی یا کالسکۀ دودی یا هر چیزی که به مدد دخان میرود. (آنندراج از اختر روم سفرنامۀ شاه ایران) ، این لغت در فرانسه به معنی خود بخار و دود هم هست. (فرهنگ نفیسی فرانسه به فارسی)
لغت نامه دهخدا
چیزهای درهم آمیخته را گویند، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، و رجوع به ماشوره و ماسور شود
لغت نامه دهخدا
خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را، بدفال، نامبارک، بدفالی، اسب در میدان که از پس همه آید، (منتهی الارب)، اسب یازدهم، (شرح نصاب از آنندراج)، اسب دهم از ده اسب که پس همه اسبان دود و آن را فسکل نیز گویند، (منتخب از آنندراج)، اسب که سپس اسبان رهان در تک آن چیزی باقی باشد، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بطنی است از شمر الطائیه، (معجم قبائل العرب)
لغت نامه دهخدا
عاشور و عاشوراء و عاشوری و عشوری: دهم محرم و به قولی نهم آن و مشهور آن است که عاشوراء دهم و تاسوعاء نهم محرم است، (از اقرب الموارد)، رجوع به عاشورا شود
لغت نامه دهخدا
هاشور، نوعی از خطوطباریک چون سایۀ کمرنگ در رسم و نقاشی، حاشورزدن (در نقاشی)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وُ)
بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
با ندا نمودند وخشور را
بدید آن سراپا همه نور را.
رودکی.
یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا
همی گویندپنداری که وخشورند یا گندا.
دقیقی.
بگفتار وخشور خود راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی.
فردوسی.
بگو ای خردمند از این در سخن
قیاسی ز وخشور دادار کن.
فردوسی.
رجوع به غیاث اللغات و انجمن آرا و آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی مونث هاشم و سرکوفتگی شکستگی سر فرانسوی سایه زنی در نگارگری حاشیه شیوه ای در نقاشی برای نشان دادن سایه و روشن تصاویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وخشور
تصویر وخشور
پیغمبر (فقط به زرتشت اطلاق می شود)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی مکشتی دودی وشنماو (کشتی بخاری)، وشم (بخار) بخار، کشتی بخاری جهاز دودی
فرهنگ لغت هوشیار
دهه دهم محرم سوکروز حسین بن علی علیه السلام، دهساخته گویند در چنین روزی خدا ده چیز ساخته: آسمان تختگاه (کرسی) شید (نور) جان پلمه (لوح) کلک (قلم) زمین مشی (آدم) مشیانه (حوا) بهشت روز دهم ماه محرم که روز شهادت حسین بی علی ع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشور
تصویر قاشور
خشکسال، مرد بد شگون، پسرو اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشور
تصویر ماشور
چیزهای در هم آمیخته را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والور
تصویر والور
فرانسوی ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وافور
تصویر وافور
کشتی بخاری، آلتی برای کشیدن تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
واشوقا: چشم محمد با نمت و اشوق گفته در غمت زآن طره اندر همت ای سرار سلنا بیا، (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاشور
تصویر هاشور
پرداخت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وخشور
تصویر وخشور
((وَ یا وُ))
پیغمبر، رسول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وافور
تصویر وافور
آلتی که با آن تریاک می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از والور
تصویر والور
((لُ))
نام تجای نوعی چراغ خوراک پزی نفت سوز دارای فتیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشور
تصویر ناشور
پارچه نخی چرکتاب مانند متقال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماشور
تصویر ماشور
چیزهای درهم آمیخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هاشور
تصویر هاشور
حاشیه، شیوه ای در نقاشی برای نشان دادن سایه و روشن تصاویر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وخشور
تصویر وخشور
پیام بر
فرهنگ واژه فارسی سره