قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، قوش، بازکی، باشه، باشق، سیچغنه، بازک
قِرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، قوش، بازَکی، باشِه، باشَق، سیچُغَنِه، بازَک
واشق. واشه. باشه. به لهجۀ گیلکی از مرغان شکاری از خانوادۀ عقاب است. این لغت ناگزیر در پهلوی هم واشک بوده که معرب آن واشق شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 296)
واشق. واشه. باشه. به لهجۀ گیلکی از مرغان شکاری از خانوادۀ عقاب است. این لغت ناگزیر در پهلوی هم واشک بوده که معرب آن واشق شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 296)
ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن است از مقوا، آهن، مس، لاستیک و کائوچو باشد
ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن است از مقوا، آهن، مس، لاستیک و کائوچو باشد
دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 24 هزارگزی شمال شرقی آستانه و 16 هزارگزی راه مالرو عمومی قرار دارد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر که دارای 250 تن سکنه است. از آب قنات و چشمه مشروب میشود. محصول آنجا غلات، بنشن، چغندرقند و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 24 هزارگزی شمال شرقی آستانه و 16 هزارگزی راه مالرو عمومی قرار دارد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر که دارای 250 تن سکنه است. از آب قنات و چشمه مشروب میشود. محصول آنجا غلات، بنشن، چغندرقند و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
پرنده ای مانند باز لیکن از باز کوچکتر. (برهان) (آنندراج) (ازناظم الاطباء). باشه. باشق. واشق. واشک: پس اندر دوان هفتصد بازدار ابا واشه و چرغ و شاهین کار. فردوسی. و رجوع به باشه و باشق و واشک شود، تاریکی که فرا میگیرد دشت و بیابان را در حوالی صبح. (ناظم الاطباء). در مأخذ دیگر دیده نشد
پرنده ای مانند باز لیکن از باز کوچکتر. (برهان) (آنندراج) (ازناظم الاطباء). باشه. باشق. واشق. واشک: پس اندر دوان هفتصد بازدار ابا واشه و چرغ و شاهین کار. فردوسی. و رجوع به باشه و باشق و واشک شود، تاریکی که فرا میگیرد دشت و بیابان را در حوالی صبح. (ناظم الاطباء). در مأخذ دیگر دیده نشد
نعت فاعلی از وشی، (اقرب الموارد)، سخن چین، (ناظم الاطباء)، نمّام: تا بود صبح واشی و نمام تا بود باد ساعی و غماز، مسعودسعد، ، دروغگو، (غیاث اللغات) (آنندراج)، بسیارفرزند، (از اقرب الموارد)، مرد بسیارفرزند، ستور بسیاربچه، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، بافنده، (از اقرب الموارد)، بافندۀجامه، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، سکه زن، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، کاوندۀ کان جهت زر، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نگارین کننده جامه، (ناظم الاطباء)، صورت دیگر واشی در عربی واش است و جمع آن واشون و وشاه است
نعت فاعلی از وشی، (اقرب الموارد)، سخن چین، (ناظم الاطباء)، نمّام: تا بود صبح واشی و نمام تا بود باد ساعی و غماز، مسعودسعد، ، دروغگو، (غیاث اللغات) (آنندراج)، بسیارفرزند، (از اقرب الموارد)، مرد بسیارفرزند، ستور بسیاربچه، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، بافنده، (از اقرب الموارد)، بافندۀجامه، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، سکه زن، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، کاوندۀ کان جهت زر، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نگارین کننده جامه، (ناظم الاطباء)، صورت دیگر واشی در عربی واش است و جمع آن واشون و وشاه است