- واردون
- جمع وارد، برای خرد داران (ذو العقول) درآیندگان پیشروان از راه رسیدگان دلیران
معنی واردون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع واحد، تک ها یکان ها یگانه ها
چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیله آن تنک سازند، جمع وارد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : (... اخبار واردین بمسامع امرا عظام رسید)
چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیله آن تنک سازند
معکوس، بالعکس
واژگون، برگشته، سرنگون، وارو، کنایه از نحس و شوم، برای مثال ندانم بخت را با من چه کین است / به که نالم به که زاین بخت وارون (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۸)
باژگونه واژگون سرنگون نگونسار معکوس، برعکس مخالف: (لطف خواهی زد هر قهر کند کار دیوستنبه وارونست) (ابو عاصم)، نا مبارک نحس. یا بخت وارون. بخت بد طالع شوم: (از آن تخت شاهانه بگذاشتم که از بخت وارون ستوه آمدم) (ملک علیشاه بن سلطان) نارون
چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیله آن تنک سازند
سرنگون، واژگون
معکوس، برعکس، ساقط
خلاف، معکوس، برعکس
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یاری کننده درستکاران، نام پادشاهان معروف اشکانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
پدر و مادر
درون برد
صاحب نظر، صاحبنظر
جوال، تنگ ظرف شراب، شراب
خورجین، جای بار
جمع راشد، راست یابان راشد در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) راشدین
نوعی ماهی دریائی است از نوع (آلوز) شبیه به شاه ماهی ولی کوچکتر از آن بطول نزدیک به 52 صدم گز، موسم صید آن از خرداد تا آبان است
جمع ساجد، فروتنان نگونیگران جمع ساجد در حالت رفعی ساجدین
بسباسه
پارسی تازی گشته جار گونت از گیاهان بسباسه
بسباسه
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
فرانسوی رست
یاران مسیح
تناول کردن، خوردن
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
ظرفی که در آن تارهای ساز نگاهدارند
بازرستن، بازرهیدن، رها شدن
یاران دوازده گانۀ حضرت عیسی