اردبیلی. صاحب تذکرۀ صبح گلشن درباره او چنین آرد: وارثی اردبیلی متروکات شعراء سلف را خلفی وارث بوده و دیار سخن را خامۀ سنجیده طرازش بکمال آسانی پیموده: از اوست: وارثی را بارها گفتم که ترک عشق کن پند من نشنید چندانی که دشمن کام شد. بزندگیم کدام آرزو برآوردی که باز روز پسین نخل ماتمم باشی. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 579)
اردبیلی. صاحب تذکرۀ صبح گلشن درباره او چنین آرد: وارثی اردبیلی متروکات شعراء سلف را خلفی وارث بوده و دیار سخن را خامۀ سنجیده طرازش بکمال آسانی پیموده: از اوست: وارثی را بارها گفتم که ترک عشق کن پند من نشنید چندانی که دشمن کام شد. بزندگیم کدام آرزو برآوردی که باز روز پسین نخل ماتمم باشی. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 579)
سبزواری. شاعری بود فهمیده و سنجیده و در دور اکبری (اکبرشاه) بشهر دهلی رسیده: چو بیدردانه آهی میکشی ای وارثی هر دم تو عاشق نیستی بیهوده رسوا میکنی خود را. (از تذکرۀ صبح گلشن)
سبزواری. شاعری بود فهمیده و سنجیده و در دور اکبری (اکبرشاه) بشهر دهلی رسیده: چو بیدردانه آهی میکشی ای وارثی هر دم تو عاشق نیستی بیهوده رسوا میکنی خود را. (از تذکرۀ صبح گلشن)
او راست: وقفت علی الدیار فکلمتنی فما ملکت مدامعها القلوص. رجوع به موشح مرزبانی ص 179 شود. و نیز او راست: اتیناه زوّارا فامجدنا قری من البث والداء الدخیل المخامر و اوسعنا علما برّد جوابنا فاعجب به من ناطق لم یحاور. رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 181 شود. و نیز او راست: و تعلم انی ماجد و تروعها بقیه اعرابیهً فی مهاجر. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 105 و حارثی علاءالدین (؟) شود
او راست: وقفت علی الدیار فکلمتنی فما ملکت مدامعها القلوص. رجوع به موشح مرزبانی ص 179 شود. و نیز او راست: اتیناه زوّارا فامجدنا قری من البث والداء الدخیل المخامر و اوسعنا علما برّد جوابنا فاعجب به من ناطق لم یحاور. رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 181 شود. و نیز او راست: و تعلم انی ماجد و تروعها بقیهُ اعرابیهً فی مهاجر. رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 105 و حارثی علاءالدین (؟) شود
بازرسی. سرکشی. تفتیش. به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده. (از فرهنگ ترکتازان). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری. ممیزی. رسیدگی و دقت و غوررسی. (ناظم الاطباء)
بازرسی. سرکشی. تفتیش. به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده. (از فرهنگ ترکتازان). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری. ممیزی. رسیدگی و دقت و غوررسی. (ناظم الاطباء)
دهی است کوچک از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری که در 45 هزارگزی شمال غربی کیاسه واقع شده و دارای 30 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است کوچک از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری که در 45 هزارگزی شمال غربی کیاسه واقع شده و دارای 30 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
مسعود بن احمد بن مسعود بن زید حارثی، ملقب بسعدالدین. فقیهی حنبلی از اهل مصر. مولد سال 652 هجری قمری و وفات بسال 711 هجری قمری او راست: شرح مقنعبن قدامه در فقه، یک نسخۀ خطی آن در کتاب خانه مصر موجود است. (اعلام زرکلی ص 1035) محمود بن صاعد بن عبیدالله حارثی. مکنی به ابوالقاسم از فقهای حنفی مائۀ هفتم، وفات بسال 606 هجری قمری او راست: ’تفهیم التحریر لنظم الجامع الکبیر’ در فقه. نسخۀ خطی آن در کتاب خانه خدیوی موجود است. (اعلام زرکلی ص 1014) یکی از بخلاء زمان خویش بود. رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 229 و 230 و 253 و 254 والبخلاء جاحظ چ مصر سنۀ 1323 صص 54- 64 شود
مسعود بن احمد بن مسعود بن زید حارثی، ملقب بسعدالدین. فقیهی حنبلی از اهل مصر. مولد سال 652 هجری قمری و وفات بسال 711 هجری قمری او راست: شرح مقنعبن قدامه در فقه، یک نسخۀ خطی آن در کتاب خانه مصر موجود است. (اعلام زرکلی ص 1035) محمود بن صاعد بن عبیدالله حارثی. مکنی به ابوالقاسم از فقهای حنفی مائۀ هفتم، وفات بسال 606 هجری قمری او راست: ’تفهیم التحریر لنظم الجامع الکبیر’ در فقه. نسخۀ خطی آن در کتاب خانه خدیوی موجود است. (اعلام زرکلی ص 1014) یکی از بخلاء زمان خویش بود. رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 229 و 230 و 253 و 254 والبخلاء جاحظ چ مصر سنۀ 1323 صص 54- 64 شود