جدول جو
جدول جو

معنی وابستگی - جستجوی لغت در جدول جو

وابستگی
رابطه، تعلق خاطر
تصویری از وابستگی
تصویر وابستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
وابستگی
علاقه، ارتباط، پیوستگی
تصویری از وابستگی
تصویر وابستگی
فرهنگ فارسی عمید
وابستگی
علاقه بدان داشتن، مربوط بودن
تصویری از وابستگی
تصویر وابستگی
فرهنگ لغت هوشیار
وابستگی
((بَ تِ))
علاقه، پیوستگی
تصویری از وابستگی
تصویر وابستگی
فرهنگ فارسی معین
وابستگی
Dependence
تصویری از وابستگی
تصویر وابستگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وابستگی
dependência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وابستگی
dependencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وابستگی
zależność
دیکشنری فارسی به لهستانی
وابستگی
зависимость
دیکشنری فارسی به روسی
وابستگی
залежність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وابستگی
afhankelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
وابستگی
Abhängigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
وابستگی
dépendance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وابستگی
dipendenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وابستگی
निर्भरता
دیکشنری فارسی به هندی
وابستگی
নির্ভরশীলতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
وابستگی
bağımlılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وابستگی
의존
دیکشنری فارسی به کره ای
وابستگی
utegemezi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وابستگی
依赖
دیکشنری فارسی به چینی
وابستگی
依存
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وابستگی
תלות
دیکشنری فارسی به عبری
وابستگی
ketergantungan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وابستگی
ความพึ่งพา
دیکشنری فارسی به تایلندی
وابستگی
اعتمادٌ
دیکشنری فارسی به عربی
وابستگی
وابستگی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پابستگی
تصویر پابستگی
مقید بودن، تقید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وارستگی
تصویر وارستگی
تعلقات دنیوی نداشتن، وارسته و آزاده بودن، آزادی، رهایی
فرهنگ فارسی عمید
بسته نبودن، بسته نشدن زخم و مرهم نگذاشتن: تنش رانگه کرد و آن خستگی تبه دید خسته زنابستگی. (شا) مقابل بستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا بستگی
تصویر وا بستگی
ارتباط تعلق، علاقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارستگی
تصویر وارستگی
آزادگی، رهایی، آزادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارستگی
تصویر وارستگی
((رَ تِ))
رهایی، آزادگی، فروتنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وابستگی متقابل
تصویر وابستگی متقابل
Codependence, Interdependence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وابستگی بیش از حد
تصویر وابستگی بیش از حد
Overdependence, Overreliance
دیکشنری فارسی به انگلیسی