جدول جو
جدول جو

معنی وائور - جستجوی لغت در جدول جو

وائور
کرسی بخش (تارن) از آروندیسمان آلبی نزدیک آویرن (به فرانسه) دارای 375 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از والور
تصویر والور
ارزش، اهمیت، نوعی چراغ خوراک پزی نفت سوز
فرهنگ فارسی عمید
وسیله ای متشکل از یک لولۀ توخالی و حقه ای در انتهای آنکه برای کشیدن تریاک به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
ابزار تریاک کشی، وافور شاید از کلمه واپور فرانسه به معنی بخار گرفته شده باشد، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ارزش. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
جامۀ نهاده برای تبدیل جامه ای که در بر است، (از یادداشت مؤلف)، جامۀ اضافی برای تبدیل، گویند: دو جامه یا لباس ها شورواشور خریدم، یعنی تا یکی را در بر کنم و دیگری را بنهم و نگهدارم برای تبدیل، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خدابندۀ بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 14 هزارگزی مشرق گل تپه و 2 هزارگزی شمال وصله قرار دارد، ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر با 300 تن سکنه، و زبان مردم آن ترکی است، از آب چشمه و قنات مشروب میشود، محصول آنجا غلات و حبوبات و انگور و مختصری صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پُرْ)
مأخوذ از لاتین، جهاز دودی. (ناظم الاطباء). به معنی کشتی، کشتی دودی یا کالسکۀ دودی یا هر چیزی که به مدد دخان میرود. (آنندراج از اختر روم سفرنامۀ شاه ایران) ، این لغت در فرانسه به معنی خود بخار و دود هم هست. (فرهنگ نفیسی فرانسه به فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واشور
تصویر واشور
جامه اضافی برای تبدیل و عوض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی مکشتی دودی وشنماو (کشتی بخاری)، وشم (بخار) بخار، کشتی بخاری جهاز دودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وافور
تصویر وافور
کشتی بخاری، آلتی برای کشیدن تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والور
تصویر والور
فرانسوی ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
(ماهیگیری) وسیله ایست مرکب از یک حلقه فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دسته دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته میشود و بعد بالا آورده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واشور
تصویر واشور
لباس اضافی برای تعویض لباسی که پوشیده اند
شور واشور: دو یا چند جامه که یکی را به تن کنند و دیگری را بشویند و تمیز کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وافور
تصویر وافور
آلتی که با آن تریاک می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از والور
تصویر والور
((لُ))
نام تجای نوعی چراغ خوراک پزی نفت سوز دارای فتیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واور
تصویر واور
((وَ))
وسیله ای است برای صید ماهی مرکب، از یک حلقه فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دسته دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته می شود و بعد بالا آورده می شود
فرهنگ فارسی معین
بگو، امر گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی که کشت نشود، زمین رها شده و بایر
فرهنگ گویش مازندرانی
باور، اعتقاد
فرهنگ گویش مازندرانی