جدول جو
جدول جو

معنی هیییٔ - جستجوی لغت در جدول جو

هیییٔ(هََ)
رجل ٌ هییی ٌٔ، مرد نیکوپیکر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به هیّی ٔ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
تهیئه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). راست و نیکو کردن کار را. (ناظم الاطباء). رجوع به تهیئه شود
لغت نامه دهخدا
اسم مصدر است هأهاءه را، (منتهی الارب)،
به طعام و شراب خواندن، بر آب خواندن شتر را، (اقرب الموارد)، رجوع به هیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ یْ یِءْ)
رجل ٌ هیی ٌٔ مرد نیکو پیکر و هیأت. (منتهی الارب). حسن الهیئه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آماده گردیدن جهت کاری، ساختن هیأت چیزی را، نیکو و خوش پیکر گردیدن. (منتهی الارب) ، به طعام و شراب خواندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر آب خواندن شتر را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هی ٔ، یا هیی ٔ مالی، کلمه تعجب است به معنی آگاه باش، یا اسم فعل است به معنی تنبه چون صه به معنی اسکت. (منتهی الارب). کلمه تأسف و افسوس است بر چیزی که از میان رفته باشد و گویند کلمه تعجب است و گویند اسم فعل است به معنی آگاه باش که مبنی است بر حرکت در ساکن یا بر فتح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هییی
تصویر هییی
مرد نیکو پیکر
فرهنگ لغت هوشیار