جدول جو
جدول جو

معنی هیپ - جستجوی لغت در جدول جو

هیپ
واژه ای در تبلیغات که مترادف تبلیغ شدید هر فیلم است و در آن از رادیو، تلوزیون و حضور شخصی بازیگران فیلم استفاده می شود
تصویری از هیپ
تصویر هیپ
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیپی
تصویر هیپی
افسردگی و حالت مالیخولیایی، جوانانی که نوعی قلندری و بی بند و باری را در پیش گرفته موی سر و ریش را اصلاح نمی کنند و لباس هایی شبیه لباس های زنانه بر تن می کنند و مسلکشان دوست داشتن و عشق ورزیدن است
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعه خود (خاصه در غرب) به بلند کردن مو و پوشیدن لباس های غیرعادی، مصرف مواد مخدر به همراه دیگر هم فکران خود روی می آورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیپنوتیزور
تصویر هیپنوتیزور
کسی که دیگری را هیپنوتیزم می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیپی گری
تصویر هیپی گری
غلندری
فرهنگ لغت هوشیار
غده ای است فرد به اندازه یک فندق که در خط وسط در داخل زین ترکی استخوان خفاشی کاملاً پنهان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیپنوتیسم
تصویر هیپنوتیسم
طریقه ای که بوسیله آن کسی را خواب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیپنو تیزور
تصویر هیپنو تیزور
فرانسوی خوابار
فرهنگ لغت هوشیار
ابر پروری ازدیاد حجم واضافه وزن زیاده از حد قسمتی یا تمام عضو بایک نسج
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی از یونانی ابر بافتی ازدیاد سلولهای یک نسج آسیب دیده در اثر تکثیر غیر طبیعی سلولهای سالم نسج مجاورسلولهای اضافه شد سبب ازدیاد حجم نسج آسیب دیده میشوند و ضمنا مشابه با سلولهای نسج سالم میباشند
فرهنگ لغت هوشیار
((پُ))
غده ای است فرد به اندازه یک فندق که در خط وسط در داخل زین ترکی استخوان خفاشی کاملاً پنهان است، وزن متوسط این غده در مرد 5/0 الی 6/0 گرم و در زن قدری سنگین تر است یعنی مابین 6/0 تا 7/0 گرم است. این غده با ترشح هورمون های گوناگون فعال
فرهنگ فارسی معین
((پُ دِ))
لایه ای در زیر پوست از بافت پیوندی سست که در بردارنده شمار متفاوتی از یاخته های چربی است، زیرپوست (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
((پُ))
اندامی که در زیر نهنج قرار دارد و کارش تنظیم آب و دمای بدن و خواب و صفات ثانوی جنسی است، زیر نهنج (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیپنوتیزم
تصویر هیپنوتیزم
((نُ تِ))
خواب مصنوعی، خواب مغناطیسی که در آن شخص تحت تأثیر القاهای شخص دیگر به خواب می رود
فرهنگ فارسی معین
غدۀ درون ریز کوچکی در قاعدۀ مغز که هورمون های گوناگونی را برای تنظیم و کنترل سایر غدد درون ریز بدن چون تیروئید، فوق کلیه و غدد تناسلی ترشح می کند
فرهنگ فارسی عمید
عملی که طی آن کسی را به خواب مصنوعی فرو می برند و تحت تاثیر القاهای ویژه، از او می خواهند تا به پرسش ها و خواست های خواب کننده پاسخ دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیپنوتیک
تصویر هیپنوتیک
Hypnotic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هیپنوتیزم کننده
تصویر هیپنوتیزم کننده
Hypnotist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هیپنوتیزم کردن
تصویر هیپنوتیزم کردن
Hypnotize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هیپنوتراپیست
تصویر هیپنوتراپیست
Hypnotherapist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
гипнотический
دیکشنری فارسی به روسی