جدول جو
جدول جو

معنی هیٔهیٔ - جستجوی لغت در جدول جو

هیٔهیٔ
(هَِ ءْ هَِ ءْ)
آوازی که بدان شتر را به علف خوانند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، کلمه ای است که بدان شتر را زجر کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ یْ یا هََ یْ یا)
کلمه ای است که بدان زجر کنند. (منتهی الارب). از اسماء افعال است به معنی بشتاب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
رجل ٌ هییی ٌٔ، مرد نیکوپیکر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به هیّی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ بَ)
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 463 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ / هَِ هَِ)
عجب عجب. سخت عجیب. چه شگفت:
قصد لب تو کردم زلف تو گفت هی هی
از هجر غافلی تو کت از جهان برآرد.
خاقانی.
گفت هی هی گفت تن زن ای دژم
تا در این ویرانه خود فارغ کنم.
مولوی.
چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو
منه ز دست پیاله چه میکنی هی هی.
حافظ.
، علامت تحقیر و استخفاف. (یادداشت مؤلف) : هی هی جبلی قم قم
لغت نامه دهخدا
اسم مصدر است هأهاءه را، (منتهی الارب)،
به طعام و شراب خواندن، بر آب خواندن شتر را، (اقرب الموارد)، رجوع به هیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ یْ یِءْ)
رجل ٌ هیی ٌٔ مرد نیکو پیکر و هیأت. (منتهی الارب). حسن الهیئه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آماده گردیدن جهت کاری، ساختن هیأت چیزی را، نیکو و خوش پیکر گردیدن. (منتهی الارب) ، به طعام و شراب خواندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر آب خواندن شتر را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هی ٔ، یا هیی ٔ مالی، کلمه تعجب است به معنی آگاه باش، یا اسم فعل است به معنی تنبه چون صه به معنی اسکت. (منتهی الارب). کلمه تأسف و افسوس است بر چیزی که از میان رفته باشد و گویند کلمه تعجب است و گویند اسم فعل است به معنی آگاه باش که مبنی است بر حرکت در ساکن یا بر فتح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هی هی
تصویر هی هی
عجب عجب، چه شگفت
فرهنگ لغت هوشیار
لفظی که به هنگام تأسف و افسوس بر زبان رانند، افسوس، هیهات
فرهنگ گویش مازندرانی