مؤنث هیمان. (منتهی الارب). رجوع به هیمان شود، دشت بی آب و بی نشان و بی راه. (منتهی الارب) (آنندراج). بیابان که در آن آب نبود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، بیماریی است شتر را که به آشامیدن آب باران فراهم به بیابان حادث گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج العروس) : ناقه هیماء، شتری که به مرض هیام مبتلی باشد. (از اقرب الموارد). ج، هیام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و هیمی ̍. (اقرب الموارد)
مؤنث هَیْمان. (منتهی الارب). رجوع به هَیْمان شود، دشت بی آب و بی نشان و بی راه. (منتهی الارب) (آنندراج). بیابان که در آن آب نبود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، بیماریی است شتر را که به آشامیدن آب باران فراهم به بیابان حادث گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج العروس) : ناقه هیماء، شتری که به مرض هیام مبتلی باشد. (از اقرب الموارد). ج، هیام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و هَیمی ̍. (اقرب الموارد)
دوست داشتن زن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، عاشق گردیدن و سرگشته و شیفته شدن از عشق و رفتن بر غیر اراده و مراد. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، هامت الناقه هیماناً، ذهبت علی وجهه (وجهها) لرعی. (اقرب الموارد)، {{اسم مصدر}} سرگشتگی و حیرانی. (غیاث اللغات از سراج و منتخب)
دوست داشتن زن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، عاشق گردیدن و سرگشته و شیفته شدن از عشق و رفتن بر غیر اراده و مراد. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، هامت الناقه هَیَماناً، ذهبت علی وجهه (وجهها) لرعی. (اقرب الموارد)، {{اِسمِ مَصدَر}} سرگشتگی و حیرانی. (غیاث اللغات از سراج و منتخب)
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای