بر وزن و معنی هیچ است که لاشی ٔ و معدوم باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : امروز در این دور دریغی نخورد هیش از عدل تو یک سوخته بر عدل عمربر، سنایی، هرکه آمد هرکه آید میرود این جهان محنت سرایی بیش نیست احمد جامی تو را پندی دهد آخرت را باش دنیا هیش نیست، احمد ژنده پیل (از آنندراج)، ، بافته ای را گویند از کتان که بیشتر در بلاد هندوستان بافند، آهن جفت و آن آهنی باشد که زمین را به آن شیار کنند، (برهان) (انجمن آرا)، خیش
بر وزن و معنی هیچ است که لاشی ٔ و معدوم باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : امروز در این دور دریغی نخورد هیش از عدل تو یک سوخته بر عدل عمربر، سنایی، هرکه آمد هرکه آید میرود این جهان محنت سرایی بیش نیست احمد جامی تو را پندی دهد آخرت را باش دنیا هیش نیست، احمد ژنده پیل (از آنندراج)، ، بافته ای را گویند از کتان که بیشتر در بلاد هندوستان بافند، آهن جفت و آن آهنی باشد که زمین را به آن شیار کنند، (برهان) (انجمن آرا)، خیش
برگه ای که روی آن مطالبی می نویسند و بعد مرتب می کنند، برگه ای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت می شود، در علم الکتریک قطعه ای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی
برگه ای که روی آن مطالبی می نویسند و بعد مرتب می کنند، برگه ای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت می شود، در علم الکتریک قطعه ای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی
آلتی برای شخم زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته می شود، گاوآهن، کنایه از شخم زدن نوعی پارچۀ کتان، پرده ای که از این نوع پارچه تهیه می شد، خیش خانه
آلتی برای شخم زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته می شود، گاوآهن، کنایه از شخم زدن نوعی پارچۀ کتان، پرده ای که از این نوع پارچه تهیه می شد، خیش خانه
نوک هر چیز نوک تیز مانند سوزن، خنجر و نشتر، در علم زیست شناسی عضوی از بدن حشرات گزنده از قبیل عقرب، زنبور و مار که زهر خود را به وسیلۀ آن داخل بدن انسان می کنند، در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز جلوی دهان انسان، دو در بالا و دو در پایین، انیاب، دهان، کنایه از سخن گزنده
نوک هر چیز نوک تیز مانندِ سوزن، خنجر و نشتر، در علم زیست شناسی عضوی از بدن حشرات گزنده از قبیل عقرب، زنبور و مار که زهر خود را به وسیلۀ آن داخل بدن انسان می کنند، در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز جلوی دهان انسان، دو در بالا و دو در پایین، انیاب، دهان، کنایه از سخن گزنده
توانایی ذهنی برای انجام هر نوع فعالیت منطقی، حافظه، عقل، خرد، فهم، شعور هوشیار جان، روان، جوهر و اصل هر چیز مرگ، موت، هلاک، برای مثال ورا هوش در زاولستان بود / به دست تهم پور دستان بود (فردوسی - ۵/۲۹۷) زهر
توانایی ذهنی برای انجام هر نوع فعالیت منطقی، حافظه، عقل، خرد، فهم، شعور هوشیار جان، روان، جوهر و اصل هر چیز مرگ، موت، هلاک، برای مِثال ورا هوش در زاولستان بود / به دست تهم پور دستان بود (فردوسی - ۵/۲۹۷) زهر
زمین را شخم کردن و نا کشته گذاشتن استراحت دادن زمین تا دوباره نیروی باروری خود را باز یابد، زمینی که یک سال نکارند تا قوت گیرد زمین نوبتی. یا دو آیش. آیش کردن زمین یک سال در میان. یا سه یا سه آیش. آیش کردن زمین دو سال در میان، تقسیم کردن زمینهای ده بسه قسمت و هر سال یکی ازین سه قسمت را نا کشته گذاشتن
زمین را شخم کردن و نا کشته گذاشتن استراحت دادن زمین تا دوباره نیروی باروری خود را باز یابد، زمینی که یک سال نکارند تا قوت گیرد زمین نوبتی. یا دو آیش. آیش کردن زمین یک سال در میان. یا سه یا سه آیش. آیش کردن زمین دو سال در میان، تقسیم کردن زمینهای ده بسه قسمت و هر سال یکی ازین سه قسمت را نا کشته گذاشتن